کشف تصویر ذهنی مهمترین کشف روان شناسی در قرن حاضر است.
دانسته و ندانسته: هر کدام از ما پیش طرح با تصویری از ذهن خویش را یدک می کشیم. البته ممکن است از آن اطلاع زیادی نداشته باشیم و چه بسا که امکان ترک آگاهانه آن هم وجود نداشته باشد.
تصویر ذهنی همان تصویری است که از خویش داریم. یعنی بر اساس باورهای که از خویش داریم ساخته شده است.
در اثر دو اکتشاف مهم این تصویر ذهنی کلید طلایی زندگی بهتر می شود:
1-همه اعمال، احساسات، رفتار و حتی توانائیهایمان بر اساس تصویر ذهنی حالت میگرد.
2- تصویر ذهنی قابل تغییر است. تجربه نشان داده است که برای تغییر تصویر ذهن و لاجرم شروع یک زندگی جدید هیچ وقت دیر نیست. برای تغییر تصویر ذهن نه کسی پیش از اندازه کم سن و سال و نه کسی بیش از اندازه پر سن و سال است. ️
پری اسکات دکی یکی از پیش قدمان روانشناسی تصویر ذهنی معتقد بود اگر دانش آموزی در یاد گرفتن درسی با مشکل روبرو باشد احتمالا دلیلش این است که موضوع مورد اشاره (از نقطه نظر دانش آموز) با باورهای او ناسازگاری دارد.
هیچ راهی برای ذهن وجود ندارد که کل را ببیند.
ذهن مثل یک چراغ قوه است. یک کانون دارد. یعنی فقط یک ناحیه محدودی روشن میشود و پیرامون آن در تاریکی میماند.
آگاهی مانند یک لامپ است که همه اتاق را روشن میکند اما ذهن مانند چراغ قوه است.
بنابراین مادامی که از طریق ذهن نگاه میکنید دو جزء از یک کل را میبینید: قسمتی تاریک و قسمتی روشن.
همیشه به قسمت سیاه به عنوان دشمن نگاه می کنید.
اما وقتی بی ذهن شوید، خنثی میشوید. آنگاه می فهمید که خداوند هم تولد است هم مرگ، هم شادی و هم رنج.
آنوقت قادر میشوید در رنجهایتان هم برقصید چون رنج هم مثل شادی خداست.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
این قانون بسیار همه گیر و دقیق است و به زبان اعداد محاسبه و اعمال میشود؛
اگر انسان عدد هفت بخواهد، کائنات عدد هفت را به او میدهد و اگر منفی هفت بخواهد ، کائنات باز بی هیچ حرکت دلسوزانه ای ، این منفی را به انسان اهدا میکند.
هر چه انسان اعداد و کدهای مثبت یعنی ثروت و سلامت و سعادت و خوشی و ... وارد کند ، کائنات نیز همان اعداد و کدها را رمزگشایی کرده و به انسان میدهند و باز هر چه اعداد و کدهای منفی وارد کند ، همانها رمز گشایی شده و به غم و اندوه و فلاکت و بدبختی و ناکامی برای او تبدیل میشوند.
و این عدد و کد دادن ها بسیار ساده و فقط با فکر کردن انجام میپذیرد و نه با حل معادله های پیچیده ی دو متری!
کار کائنات رمزگشاییست ، نه تشخیص ؛
یعنی کاملا هشیارانه و دقیق کدهای انسان را دریافت میکند و آنها را رمزگشایی میکند ، اما هیچ قدرت تشخیصی در مثبت یا منفی بودن کدهای وارده ندارد و همه ی کدها را باز کرده و به خود انسان کدگذار باز میگرداند.
وقتی انسان مثلا به بدبختی فکر میکند یا درباره اش حرف میزند ، کائنات توجهی نمیکند که انسان با نیت خواستن به آن فکر میکند یا با نیت نخواستن.
درواقع فکر کردن به چیزی نیت است ، نه خواستن یا نخواستن آن . و دقیقا همان بدختی را به او کادو میدهد!
"نمیخواهم" قراردادی بین انسانهاست ، و کائنات چنین زبانی را نمیفهمد، (که البته زبان بیهوده ایست)
در واقع انسان دانه را میکارد و آب میدهد و وظیفه ی کائنات رویاندن و بزرگ کردن آن دانه است و برایش هیچ فرقی نمیکند که آن دانه ، دانه ی لوبیای سحر آمیز (که نردبان رسیدن به تخم طلاست) باشد و یا دانه ی گیاه آدمخوار!
دانه ی گل خوشبو و میوه خوشمزه باشد یا دانه ی خار تیز و برنده؛
و باز برای کائنات هیچ فرقی نمیکند که عدد وارده منفی هفت باشد یا منفی هفت هزار ،
مثبت هفت باشد یا مثبت هفت هزار میلیارد ،
هرچه انسان دانه بیشتر و موثرتری بکارد ، محصول بیشتر و موثرتر برداشت میکند. ️️️
اگر گندم بسیار بکارد ، گندم بسیارتر برداشت میکند و اگر خار بسیار بکارد ، خار بسیارتر برداشت میکند،
و نمونه ی موثرتر اینکه اگر دانه ی لوبیای سحرآمیز بکارد، به تخم طلا رسیده و ثروتمند میشود و اگر دانه ی گیاه آدمخوار بکارد ، طعمه ی کاشته ی خویش میشود.
اگر انسان خوبی ها و شادی ها و خوشبختی ها را اراده کند ، کائنات نیز همانها را برایش اراده و فراهم می کند.
و اگر انسان در تفکر ناکامی و غم و بدبختی و شکست باشد ، باز کائنات بی هیچ اعتراضی به این خواسته و اراده ی (شاید ناخودآگاه) انسان احترام میگذارد و شرایط آن را به نحو احسن فراهم میسازد ؛
در واقع این همان قانون آفرینش جهان بر پایه ی حساب و کتاب است.
کائنات همان علامتی را جلوی اعداد انسان قرار می دهد که خود انسان به او نشان می دهد. اگر انسان به کائنات علامت مثبت (+) نشان داده باشد ، کائنات نیز در معادله اش علامت مثبت قرار می دهد ، و اگر انسان علامت منفی (-) وارد کرده باشد، کائنات نیز بی چون و چرا اطاعت می کند.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
در سال ۲۰۰۴، عصبشناس بنام، ریچارد دیویدسون به بررسی انرژی ساطعشده از بودایان تبتی، درهنگام مدیتیشن پرداخت. این مطالعه در دانشگاه استانفورد بهثبت رسیدهاست.
دیویدسون، راهبان پیرو دالای لاما را که هر کدام از آنها بین ۱۵ تا ۴۰ سال تمرین مدیتیشن میکردند، مورد آزمایش قرار داد . او امواج گامای ساطع شده از مغز آنها را با دستگاه ثبت امواج الکتریکی (EEG) و اسکن مغزی اندازه گرفت. همچنین
برروی یک گروه ده نفره از شاگردانی که هیچ تجربهی قبلی از مدیتیشن نداشتند، بعد از یک هفته تمرین، آزمایش کرد.
امواج گاما یکی از بالاترین فرکانسها و از مهمترین امواج الکتریکی مغز به شمار میآید. تولید امواج گاما نیازمند عملی همآهنگ و یکپارچهی هزاران سلول عصبی در سرعتی بسیار بالاست.
دیویدسون متوجه شد که فعالیت امواج گاما در برخی از راهبان، پرقدرتتر و دارای دامنهی بیشتری نسبت به همه ی موارد ثبت شده در تاریخ است. حرکت امواج نیز منظمتر از امواجی بود که از داوطلبان غیرتمرین کننده ساطع میشد.
همچنین مشخص شد که مدیتیشن میتواند منجربه توزیع ماده ی خاکستری مغز شود و از آسیب آن جلوگیری کند. آسیب مادهی خاکستری مغز بر روی بسیاری از فعالیتهای ذهنی و روانی، مثل کنترل احساسات، غرایز، افکار و حرکات اثر میگذارد؛ زیرا بخش مربوط به آن که وظیفهی کنترل فعالیتهای ذهنی را برعهده دارد، در مادهی خاکستری مغز قرار دارد.
به همین دلیل است هنگامی که گرفتار استرس یا اضطراب هستید، با رفتن به گردش در جنگل یا طبیعت خود به خود به آرامش بیشتری دست پیدا میکنید. همچنین با توجه به همین موضوع بعضی افراد از رفتن کنار دریا یا درازکشیدن در آفتاب، لذت میبرند.
عوامل طبیعی با جذب انرژی منفی، انرژی مثبت منتشر میکنند.
گیاهان، گلها و درختان معمولا بهترین هدف برای تخلیه انرژی هستند. برای اغلب افراد گلها بسیار قدرتمند هستند و میتوانند به بهبود حال آنها کمک کنند.
اکنون میتوانیم درک کنیم که چرا افراد از دریافت گل به عنوان هدیه خوشحال میشوند یا چرا وقتی میخواهیم به کسی ابراز علاقه کنیم به او گل هدیه میدهیم. وقتی شخصی گلی را به عنوان هدیه دریافت میکند، آن گل به او کمک میکند تا احساسات منفی خود را رها کند و به حس بهتری دست یابد.
محل دیگر برای تخلیه انرژی منفی ظرف پر آب، وان حمام، استخر، حوض یا دریاچه است. ️️
هرچه حجم آب بیشتر باشد قدرت تخلیه انرژی هم بیشتر است. آب، انرژی منفی را جذب میکند؛ برای حفظ جریان انرژی و استفاده از مراقبه و مدیتیشن منظم، مهم است روزانه 5 تا 8 لیوان آب بنوشید.
آتش عنصر نیرومند دیگری از طبیعت است که ما میتوانیم برای تخلیه انرژی منفی خود از آن استفاده کنیم. به اوقات خوشی فکر کنید که میتوانید دور یک آتش جمع شوید و داستانهای مختلف تعریف کنید. ️
آتش قادر است انرژی منفی را از ما دریافت کند؛ بنابراین برای دورشدن از انرژی منفی میتوانیم از آن استفاده کنیم.
این آگاهی مهم درباره انرژی میتواند به راحتی اشتباه فهمیده شود؛
مثلا ممکن است شخصی از بودن در کنار افرادی با انرژی منفی یا سرزنش کردن دیگران برای مشکلات، مضطرب شود.
اگر شما انرژی مثبت زیادی دارید، گرفتن انرژی منفی بخش اجتناب ناپذیر زندگی است. شما نمیتوانید از آن فرار کنید.
به جای اینکه درصدد اجتناب کردن از انرژی منفی باشیم، فقط نیاز داریم برای تخلیه کردن و رهایی یافتن از آن مصمم باشیم.
این تبادل طبیعی انرژی بسیار شبیه وضع هوا در طبیعت است. یک سیستم فشار ضعیف همیشه یک سیستم فشار قوی را جذب میکند. جریان هوای گرم همواره در یک اتاق سرد بالا میرود. اگر خانه شما گرم و راحت است و پنجره ها دو جداره نیستند، در زمستان جریان هوای سرد را خواهید داشت و گرمای درون تحت تأثیر سرمای بیرون قرار خواهد گرفت؛ حتی اگر دستتان را به پنجره نزدیک کنید، جریان هوا را احساس میکنید.
طبیعت همیشه در جستجوی تعادل است. به همان صورت، وقتی که شما انرژی مثبت زیادی دارید، انرژی منفی را هم جذب میکنید. رمز موفقیت شخص این است که با شارژ مجدد میتواند ادامه دهد و سپس انرژی منفی را که جذب میکند، تخلیه کند.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
طول عمر و بهبود یافتن از هر نوع بیماری با قدرت ذهن و افکار مثبت امکان پذیر است؛ در مقابل افکار منفی مشکلاتی را به همراه می آورد:
حسد؛
بروز انواع سرطان ها و ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن
انتقام جویی؛
بیماری حلق و گلو، بی خوابی و اختلالات خواب
لجبازی و سماجت منفی؛ ️
میگرن، التهاب و دیابت
بداخلاقی؛
عفونت، بیماری پوستی و بیماری های مزمن
خصومت؛
سوزش سردل و زخم معده
دروغ گویی؛
عفونت انگلی، ضعیف شدن سیستم دفاع بدن و اعتیاد به مشروبات الکلی
ظلم و تعدی به حقوق دیگران؛
کم خونی، آسم و حملات صرع
ارتباط نداشتن با دیگران؛
بیماری کلیوی
بی علاقگی؛
دیابت
خیانت؛
ناباروری
بد دهانی؛
شاید حتی تا به امروز موفقیت های زیادی در زندگی بدست آوردید اما…
اکثر اوقات زندگی به نظرتان ناعادلانه است. وقتی که روز و شب به سختی کار میکنید تا درآمد داشته باشید و خوشحالید که اوضاع خوب پیش میرود اما پشت چراغ قرمز یکنفر همسنِ خودتان را میبینید که پشت یک ماشین گرانقیمت نشسته و با خیال راحت، بدون استرس و اضطرابی که شما دارید در حال گوش دادن موزیک است؛ آن موقع است که احساس میکنید، شاید واقعا زندگی ناعادلانه است.
واقعیت این است : زندگی عادلانه است، اما بر اساس یک سری قوانین عمل میکند.
اینکه شما تلاش میکنید، سخت کار میکنید اما به جایی نمی رسید، به خاطر ناعادلانه بودن زندگی نیست، بلکه شما بر اساس قوانین زندگی، بازی نکردید.
شاید به دوستانتان محبت زیادی میکنید، همه را دوست دارید و همیشه کاری کردید که همه احساس خوبی داشته باشند، اما در زمان تنهایی هیچکس به شما زنگ نمیزند تا حال شما را بپرسد، به نظرتان زندگی ناعادلانه است؟
خیر ! شما فقط با قوانین خودتان خواستید زندگی کنید، نه به کمک قوانین زندگی.
گفت: باید قربانی کنی تا عبور کنی
گفتم: قربانی می کنم
گفت: باید وابستگی هایت را قربانی کنی
گفتم: قربانی می کنم
گفت: کافی نیست باید قربانی کنی
گفتم: مَن هایم را قربانی می کنم
گفت: باز هم کم است باید قربانی کنی
گفتم: قربانی می کنم
خودم را ،جسمم را ،وجودم را
گفت: نه نشد باید قربانی کنی
گفتم: دیگر مگر چیزی مانده ؟
گفت: باید دل دادگی ات را قربانی کنی
ساکت شدم
اشک هایم سرازیر شدند
فهمیدم چه می خواهد
از من می خواهد شَمسَم را قربانی کنم
گفتم: آخر مگر میشود ؟
این شمس بود که چشم مرا به نور تو روشن کرد
نه نمی توانم !
گفت: باید قربانی کنی وگرنه عبور نمی کنی ؟
گفتم: آخر چگونه عشق را قربانی کنم او ریسمان بین منو توست ؟
گفت: باید ریسمانت را پاره کنی
بند بند وجودم به التماس افتاده است
آخر چگونه می توانم؟
از من چیز دیگری بخواه
اما او همچنان اصرار داشت که باید قربانی کنی
نگاهم را به شمس دوختم
موهایش سپید شده بود از بس که برایم از عشق گفته بود وچشمانش مثل همیشه عاشقانه به من لبخند میزد
فریاد زدم و اشک ریختم من نمیتوانم
شمس گفت: من به تو درس پرواز را آموختم باید قربانی کنی
حیرت کردم او چه می گوید ؟ا
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
بیش از شصت سال پیش پزشکان پی بردند که نگرانی ، ناراحتی ، خشم و عصبانیت باعث بیماریهای جسمانی بویژه زخم معده می شود و همچنین استرس با افزایش گلبولهای سفید خون ارتباط مستقیم دارد .
تقریباّ می توان گفت در پشت هر گونه ناراحتی جسمانی نوعی از هیجانات و احساسات استرس آور نهفته است ، اگر بهتر بگویم ، بیماری نتیجهً عدم تعادل است و عدم تعادل نتیجه افکار و اعمالی است که به روش نادرست در زیستن و سرانجام بیماری منجر می شود.
بدین ترتیب می توان با ایجاد تعادل مجدد عامل ناهماهنگی ( بیماری) را از بین برد.
افکار ذهنی انسان قادر است انسان را بیمار کند یا بسوی زندگی بدور از بیماری سوق دهد.
اگر شما وقتی که در اوج خشم و ناراحتی هستید ، چند لحظه دراز کشیده و چند نفس عمیق بکشید و عضلات بدنتان را شل یا «ریلاکس» کنید، خواهید دید که خشم وناراحتی جایش را به آرامش و راحتی خواهد داد.
شما با غلبه بر افکار منفی و ناراحت کننده و جایگزینی افکار مثبت خواهید توانست جلو اکثر بیماریهای جسمانی و روانی را سد کنید و اگر دچار مرضی هستید با بهره گیری از روشهای درمان ذهنی بر ناراحتیتان غلبه کنید.
ما در ذیل روشی را برای درمان بیماریهای روحی و جسمی به شما عزیزان ارائه می کنیم که مطمئناً ثمربخش خواهد بود.
تکنیک بسیار کاربردی خوددرمانی بوسیله نیروی ذهن ️
1- راحت و آرام به پشت دراز بکشید یا در یک صندلی راحتی بنشینید و عضلات بدن خود را کاملاً شل و ریلکس کنید ،
2- به آرامی چشمانتان را بسته و سیاهی چشم را به وسط دو ابرو متمرکز کنید
3- سه بار نفس عمیق بکشید همراه با تنفس احساس آرامش و لذت و نشاط بکنید
4- در ذهن خود از شماره 100 تا یک «بطور معکوس» بشمارید با هر شماره معکوس بیشتر احساس آرامش و راحتی بکنید.
5- هنگامی که به شماره یک رسیدید نظری به تمام بدنتان بیفکنید و از شل و راحت بودن بدن احساس رضایت و لذت بکنید
6- سپس دقایقی به تصورات ذهنتان که بصورت غیر ارادی و ناخودآگاهانه در ذهنتان جریان دارد بنگرید و بر آن تمرکز کنید مثل اینکه به فیلمی نگاه می کنید کاملاً بی تفاوت ، فقط نظاره گر باشید تا ذهنتان آرام گردد و مروری بر تصورات ذهنتان داشته باشید .
7- سپس عضو بیمار خود را در ذهن مجسم کنید و در عالم تصور کاملاً واضح و دقیق بر عضو بیمار خود بنگرید ، مثلاً برای درمان بیماریهای ریوی لکه های سیاه داخل ریه را بوسیله یک دستمال لطیف و سفیدی به آرامی پاک کنید که نتیجه اش از بین رفتن سرفه و بیماریهای ریوی است ، خرد کردن سنگ کلیه با دستها این بیماری را برطرف می کند ، اگر شما اتفاقاً دچار بیماری عفونی در عضوی از بدنتان هستید ، شروع به تجسم سلولهای سفید خون بکنید و آنها را از تمام نقاط بدن فرا خوانید و مانند یک لشگر مجهز و قوی سازماندهی کنید ، وقتی سربازان ارتش بزرگ سلولهای سفید گرد آمدند ، آنها را مجهز به سلاح کرده و دستور آماده باش بدهید و سپس دستور حمله به سمت عضوی که دچار ناراحتی است صادر نمایید به ارتش سلولهای سفید که در نظرتان بصورت نیروی فوق العاده قوی و قوایی شگست ناپذیر تصور شده اند دستور جنگ با سلولهای ناسالم را که در خیالتان ضعیف ، لاغر ، سیاه و با سلاحی از کار افتاده تجسم شده اند ، بدهید و تجسم کنید که سلولهای سفید بدنتان بر سلول ناسالم بیماری غلبه کرده ، آنها را از بین برده و لاشه آنها را به بیرون از بدنتان حمل می کنند .
8- بعد از اتمام درمان خود توسط تجسم و تصور قوی ، با چند نفس عمیق خود را کاملاً شاد و غرق در آرامش تصور کرده و با شمارش یک تا ده به آرامی چشمانتان را باز کنید و به حالت عادی باز گردید .
پس از چند بار انجام این تکنیک بطور محسوس خواهید دید که بیماری شما رو به درمان است .
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
بسیاری از افراد تصور میکنند که حافظه انسان از زمان تولد تا مرگ به صورت ثابت باقی می ماند، یعنی کسی که حافظه خوبی ندارد، هرگز نمیتواند حافظه خوبی داشته باشد، در حالی که این یک تصور کاملا اشتباه است.
تقویت حافظه بسیار ساده تر از آن چیزی است که فکر میکنید.
همانطور که می توانید مسائل جدید، زبان جدید و هر مهارت جدیدی را یاد بگیرید، با چند تمرین ساده نیز میتوانید حافظه خود را تقویت کنید.
به طور کلی دو نوع حافظه داریم:
1- حافظه کوتاه مدت
2- حافظه بلند مدت
حافظه کوتاه مدت، همان بخشی است که مغز برای ذخیره اطلاعات کوچک که همان لحظه دریافت کرده، استفاده میکند.
برای مثال اگر شما فردی را برای اولین بار ملاقات کنید و مغز شما نام فرد را در حافظه کوتاه مدت ذخیره میکند.
تحقیقات نشان دهنده این هستند که حافظه کوتاه مدت میتواند تا ۷ تکه کوچک از اطلاعات را ذخیره کند و بعد از آن اطلاعات جایگزین هم خواهند شد.
اما هنگامی که شما برای یک آزمون مطالعه میکنید، حافظه بلند مدت شما درگیر میشود.
به خاطر سپردن خاطرات زندگی، لحظاتی که با دوستان و فامیل داشته اید و سایر موقعیتهای مشابه، در قسمت بلندمدت حافظه ذخیره میشوند.
حافظه ما درون مغز ما است.
همه ما میدانیم که حافظه، بخشی از مغز است، پس هر چیزی که به تقویت مغز کمک کند، به تقویت حافظه نیز کمک خواهد کرد.
تمرینات فیزیکی، ورزشها و فعالیتهای فکری، بازیهای فکری و پازل مثل حل جدول و سودوکو از مثالهایی هستند که تاثیر آنها بر حافظه اثبات شده است.
عقل ( مغز ) سالم در بدن سالم!
تغذیه سالم، دوری از استرس، و کنترل عصبانیت از مواردی هستند که نه تنها باعث میشوند مغز شما راحت تر بر روی موضوعی تمرکز کند، بلکه برای سلامت جسمانی شما نیز مفید هستند.
خواب کافی در طی شب نیز بسیار مهم است.
موارد مهم دیگر شامل مواد غذایی ویتامینی، امگا۳ و سبزیجات هستند.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
تخیل نیرویی است که اندیشه را به ترتیبی تازه و متفاوت گردهم می آورد.
تخیل یعنی توانایی آفرینش آرزو، هدف یا تصویری در ذهن، در تخیل هدفمند و ارادی از این توانایی برای تجلی و تحقق اهداف یا آرزو ها استفاده می شود. شما بر این خواسته و تصویر تمرکز می کنید و انرژی می دهید تا به صورت عینی در عالم مادی محقق شود. روش تفکر کنونی شما فقط یک عادت است که می تواند تغییر کند.
تخیل و تصویر ذهنی کلید ذهن شهودی هستند.
استفاده از تجسم خلاق شنا کردن در مسیر آب است یعنی بدون تلاش و تقلا، به اعتقاد روانشناسان بزرگ تخیل بزرگترین نیروی ذهن است.
دانشمندان علوم ذهنی می گویند انسان می تواند آنچه را در تخیل خود تصور میکند بیافریند. آدمی همان می شود که در خیال خود تصویر می کند. تخیل نیرومندتر از اراده است و اگر نبردی بین این دو رخ دهد تخیل پیروز میدان خواهد بود.
برتری شما در این است که کشف کنید چگونه نظام باورهای خود را تحت تاثیر قرار دهید. برای این منظور یکی از موثرترین راهها تصویر سازی ذهنی است. تجسم و تخیل مثبت و هدفمند تمرینی برای استفاده از توانمندی ها و انرژی های ذهنی میباشد. برای رسیدن آسانتر به اهداف و ایجاد تحول در خود، تقویت اراده، افزایش تمرکز و تقویت حافظه.
تخیل هدفمند و مثبت ابزاری قدرتمند در دست شما است. با سخاوت کائنات خلاقیت نامحدود در هر لحظه از زندگی شما جریان دارد. اگر آنچه را می خواهید واضح و شفاف به ذهن خلاق خود بدهید، خواستهایتان به سراغتان می آیند. تخیل مثبت و هدفمند، فن استفاده از نیروی خیال برای آفرینش خواسته های شما است.
تخیل کلیدی است برای دست یابی به تمرکز و آرامش در زندگی. صاحبنظران می گویند استفاده از تخیل هدفمند و هوشیارانه معجزه می کند. آنچه را در ژرفترین لایه ذهن به آن می اندیشید و منتظرش هستید به سوی خود جذب می کنید. تجسم یا آفرینش ذهنی موضوع تازه ای نیست، انسانهای پیش از تاریخ هم با تخیل و اثرات آن آشنایی داشتند.
انسان های موفق خودپنداری خود را کنترل کرده و اطلاعات رایانه خود را همان طور که میخواهند تغییر میدهند. آنها دنیای خود را وسعت میبخشند و میدانند که اضطراب، خصومت، غم و اندوه عوامل منفی هستند و تخریب کننده تصورات خلاق و سازنده میباشند. آنها میدانند که رایانه آنها فرقی میان من حقیقی و آن کسی را که من میخواهم باشم قائل نیست.
دانشمندان دریافته اند وقتی که ما خود را لبریز از خودپنداری مثبت و تفکر مثبت میسازیم ماده ای در مغز ما ساخته میشود به نام اندروفین که توسط جریان خون به تمامی بدن منتقل میشود و احساسی از وجد و شادی وصف ناشدنی در ما پدید میآورد. پیروزمندان پیوسته با نشاط، پرانرژی و سرزنده اند زیرا با داشتن تفکرات مثبت پیوسته مسرور از ترشح مداوم اندروفین در سیستم حیاتی خود هستند. پس اجازه ندهیم تحت هیچ عنوان تفکرات منفی و تصور شکست به ذهن ما راه یابد!
در این روزها مبادا به توهمات منفی اجازه دهید که رایانه شما را آلوده سازند. شاید یادآوری این نکته لازم باشد که هنوز هم جامعه بهترین پاداش های خود را به بهترین های خود هدیه میدهد و این بهترینها نوابغی هستند که نبوغ آنها استعداد فراوانی است که در تلاش کردن و پشتکار از خود بروز میدهند.
این عبارت را که گفته یکی از انسانهای موفق قرن ماست از خاطر نبریم : "از تحصیلات، کاری در جهان ساخته نیست زیرا دنیا پر از انسان های تحصیل کرده ولی شکست خورده و ناامید است. از استعداد هم کاری در جهان ساخته نیست زیرا انسان های با استعداد فراوانی وجود دارند که مأیوس و شکست خورده اند. حتی از نبوغ هم کاری ساخته نیست زیرا اصطلاح "نابغه آس و پاس" تقریبا به شکل یک ضرب المثل درآمده است.
تنها چیزی که کیفیت حقیقی زندگی انسانها را مشخص میسازد همانا مفهوم طلایی پشتکار است." در پایان نیز اگر شما حتی تا این لحظه تلاشی شایسته برای دستیابی به هدف خویش صورت نداده اید این پیام ما به شماست که هیچ گاه دیر نیست زیرا "هر جا که اراده ای هست راهی هم هست.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
شما جزء کدام دسته هستید؟
دسته اول:
- گروهی هستند که خود را لایق و شایسته قبولی می دانند.
- استحقاق دستیابی به موفقیت را در خود می بینند.
- بدنبال فرصتی هستند تا شایستگی های خود را اثبات کنند.
- به خواسته های خود فکر میکنند، به قبولی – به اتفاقات پس از قبولی به دانشگاه مورد نظرشان و ...
دسته دوم:
گروهی هستند که همواره بدنبال جمع آوری دلایل و شواهدی برای نشدن هستند. این دسته به دنبال یافتن پاسخی هستند که اگر قبول نشوند جواب پدر و مادر را چه بدهند؟
- جواب همکاران را چه بدهند؟
- جواب دوستان و ... را چه بدهند؟
مهم نیست اگر جزء دسته دوم هستید، مهم این است که چگونه می توان جزء دسته اول قرار گرفت تا بتوان قطعاً موفق شد.
در پاسخ به این سؤالات که :
- چرا یکی سالم و ثروتمند و یکی بیمار و فقیر است؟
- چرا یکی همیشه پیروز و یکی بازنده و شکست خورده است؟
- چرا یکی دست به خاک می زند طلا می شود! و دیگری از چیزی که بدش می آید سرش می آید؟
- چرا یکی در آزمون های وکالت – کارشناسی ارشد – دکتری و ... قبول میشود و دیگران سال ها در انتظار قبولی می مانند؟
باید گفت که فکر غالب آنان: ثروت و سلامتی، پیروزی، موفقیت و قبولی در آزمون هایی مختلف می باشد و هر گونه فکر متضادی را از ذهن خود دور کرده اند. همان قانون جذب که می گوید: (( به هر چیزی که فکر کنید، همان چیز یا مشابه آن را به سمت خود جذب می کنید))