اسرار جادوی ذهن

اسرار جادوی ذهن

موشکافی قدرت ذهن و اندیشه برای زندگی موفق تر...
اسرار جادوی ذهن

اسرار جادوی ذهن

موشکافی قدرت ذهن و اندیشه برای زندگی موفق تر...

فرازی از کتاب حقیقت زشت

فرازی از کتاب حقیقت زشت

اثر: «رابرت لوکتیک»


مایک: تو یه روانی هستی و من عاشقتم ...


آبی: من روانی نیستم!


مایک: من الان بهت گفتم عاشقتم ولی تو فقط واژه‌ی روانی رو شنیدی ، این نشونه‌ی آدم‌های روانیه!


ما آدم ها عادت کردیم که امواج منفی رو زودتر از امواج مثبت جذب کنیم.

همیشه از غم ها می نالیم ولی به همون اندازه از شادی ها،خوشحالیمون رو بروز نمیدیم.

باید یاد بگیریم که امواج منفی رو پس بزنیم!


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


هفت راه کاشتن بذرآرامش و سعادت درذهن

قانون 1:

بیائید ذهنمان را سرشار از فکر آرامش، شجاعت، سلامتی و امید کنیم زیرا زندگی ما همان چیزی است که ذهنمان می سازد.


قانون 2:

بیائید حتی با دشمنان حتی الامکان درگیر نشویم، زیرا این کار بیشتر از آن که آنها را آزرده خاطر کند، از ما نیرو می گیرد (البته نه به این معنی که از خود دفاع نکنیم). بیائید حتی یک دقیقه را هم صرف فکر درباره کسانی که دوست نداریم نکنیم.


قانون 3:

به جای نگرانی درباره ناسپاسی، انتظار ناسپاسی داشته باشیم. یادمان باشد که تنها راه دست یافتن به خوشحالی و سعادت، انتظار تشکر از دیگران نیست، بلکه بخشش را باید به خاطر شادی بخشش دوست داشت.

یادمان باشد که سپاسگزاری را باید همچون بذری کاشت بنابراین اگردوست داریم، فرزندانمان آدمهای شکرگزاری بار بیایند، باید این صفت را به آنها بیاموزیم.


قانون 4: (بسیار مهم)

همیشه چیزهایی را که باید شکرشان را به جا بیاورید بشمارید، نه مشکلاتتان را.


قانون 5:

از دیگران تقلید کورکورانه نکنیم. خودمان را بشناسیم و خودمان باشیم زیرا حسادت یعنی جهل و تقلید کورکورانه یعنی خودکشی.


قانون 6:

وقتی تقدیر به دستمان یک لیمو ترش میدهد، از آن شربت درست کنیم.


قانون 7:

با اندکی شاد کردن دیگران، اندوه خود را از یاد ببریم. وقتی نیکی میکنید پاداش آن به شما از یک طریق نه، از صد طریق برمیگردد.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


ضمیر نیمه خودآگاه

ضمیر نیمه خودآگاه آن قسمت از فکر شماست که غریزه بر آن حکومت می کند. در پشت همه رفتارها، محرکات پنهانی قرار دارند.

ممکن است یک یا چند بار به خود گفته باشید چه چیزی مرا وادار کرد آن کار را انجام دهم؟ من باید می دانستم یا نمی توانم بفهمم چرا این چنین قضاوت بدی کردم؟


بسیاری از فکرهای ویرانگر یا انگیزه های ناگهانی اولیه ما از ضمیر نیمه خودآگاهمان ناشی می شوند مانند ترس، عصبانیت، حسادت، انگیزه ناگهانی آزار رساندن به دیگران، دروغ گفتن و دزدی کردن.

ما اغلب به آنها اجازه ابراز آزادانه می دهیم، فقط به این دلیل که نیاموخته ایم ضمیر نیمه خودآگاه چگونه در زندگی روزمره ما نقش بازی می کند و در نتیجه بسیاری از ما هرگز نیاموخته ایم که چگونه این انگیزه های ناگهانی آسیب رسان را کنترل کنیم.


ضمیر نیمه خودآگاه دستورات خود را از غریزه صیانت نفس می گیرد و این نشان می دهد که چرا بسیاری از ما خودخواه، تدافعی، ترسو هستیم. چراکه ما همیشه در جستجوی لذت جسمی هستیم .


سیگار کشیدن پی در پی، مشروب خوردن، پرخوری اجباری و رفتارهای عصبی دیگر از تاثیرات ضمیر نیمه خودآگاه ناشی می شوند.


روان پزشکان از گناهان ناخودآگاه، آرزوهای سرکوب شده، خشمهای مدفون شده و احساس عشق و تنفر صحبت می کنند که اغلب اوقات نقش بسیار مهمی در زندگی روزانه ما بازی می کنند.


خوشبختانه تکنیک هایی وجود دارد که شما با ضمیر نیمه خودآگاه خود تماس برقرار می کنید و می توانید از طریق خود تحلیلی، کشف کنید که چگونه غرایض شما بر افکار روزانه تان تأثیر می گذارد.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


چهار قانون کلیدی ذهن

قانون 1 - هرعملی که بصورت عادت وتکرار درآید کنترل عصبی آن عمل از بالای مغز یعنی ضمیر خودآگاه به پایین یعنی ضمیر ناخودآگاه می رود . به عبارت دیگر باتکرار یک عمل ارادی ، آن عمل تبدیل به یک عمل غیر ارادی میشود مثل تایپ کردن...


قانون 2 - هر پیامی که به مغز خطور می کند یا گفته می شود در ضمیر ناخودآگاه تاثیر می گذارد و چنانچه تکرار شود ، اثر آن چندین برابر خواهد بود. روزانه 5 هزار اندیشه از مغز ما عبور می کند و متاسفانه اکثر این اندیشه ها منفی است.


بنابراین باید بسیار مراقب واژه هایی که به کار می بریم ، موسیقی هایی که گوش می دهیم ، حرفهای اطرافیانمان و ... باشیم ، چرا که همه ی واژه ها از نظر ضمیر ناخودآگاه بار معنایی مثبت یا منفی دارند.

مثلا وقتی می گوییم : من بدبختم ، ضمیرناخودآگاه این ورودی را پذیرفته و تکرار می کند.


قانون 3 - گاهی ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه در زمینه ای باهم درتعارض قرار می گیرند مثل زمانی که می خواهید ازپلی معلق عبور کنید . ناخودآگاه به شما میگوید نرو ، دست و پا چلفتی و خودآگاه میگوید ، برو..!


قانون 4 - (بسیار مهم) هرگاه ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه در انجام امری باهم به توافق برسند توانشان در هم ضرب میشود و توانایی فرد در انجام یک رفتار چندین برابر میشود.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


شناخت ذهن انسان

ذهن انسان همه چیز را کنترل می کند . ادراکات، تصورات، تفکرات، اعتقادات. بطور کلی تمام جنبه های شناختی رفتار انسان تحت کنترل است. جهان و هر آنچه که در آن موجود است، ازطریق تصورات ما در ذهن انعکاس می یابد.


ما می توانیم از طریق روشهای کنترل ذهن این تصورات را تغییر دهیم و آن وقت خواهیم دید که واقعیت های زندگی ما نیز دستخوش تغییر خواهند شد، یا به زبان دیگر اگر ما توان آن را داشته باشیم که ذهن خودمان را تحت کنترل در آوریم قادر خواهیم بود دنیای مطابق با آرمانها و ایده آل های خودمان بسازیم.


تصویر ذهنی که ما از خویش داریم براساس اعتقادات، باور ها، ارزش های حاکم بر جامعه، تجارب گذشته، موفقیت ها، شکست ها، تحقیرها و پیروزیها شکل گرفته است و از مجموعه این عوامل است که در ذهن تصویری از خود می سازیم .


ذهن انسان دارای سه بخش است:

1- ذهن هوشیار یا ضمیر خود آگاه (Self-conscious)

آن قسمت ها و اعضایی از بدن که ما می توانیم آن را با اراده به حرکت درآوریم در محدوده و تحت تسلط ضمیر خودآگاه قرار دارد .


2- ذهن ناهوشیار یا ضمیر ناخودآگاه (Spontaneous)

ذهن ناهشیار یا ضمیر ناخودآگاه انباری است پر از تمایل‌ها،آرزوها، و خاطرات خارج از دسترس که بر اندیشه‌ها و اعمال تاثیر دارند


3- ذهن نیمه هوشیار یا ضمیر نیمه خودآگاه (Subliminal)

مرکز آگاهی هیجان ‌رفتاری در سطح نیمه‌خودآگاه است. بادامه وضعیت جاری هرکس را در ارتباط با محیط اطراف و افکار به لیمبیک می فرستد.


بهترین راه درک ذهن هوشیار و نیمه هوشیار این است ک به آنها بصورت یک باغچه نگاه کنیم . شما یک باغبان هستید و در طول روز مشغول کاشتن دانه هایی - همان اندیشه‌هائیست که روزانه به فکر خود راه می‌دهید- هستید. هرچه را که می کارید در تن و محیط زندگیتان درو می کنیم .


اکنون مشغول کاشتن افکار مربوط به آرامش ، عمل درست، حسن نیت و سعادت بشوید و به آرامی و علاقه در باره ویژگیهای آنها بیندیشید، آنچه را که اندیشیده اید به طور کامل در ذهن آگاهتان جای دهید و به کاشتن این دانه های شگفت انگیز ادامه دهید دراین صورت محصول با شکوهی را درو خواهید کرد.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


مغز و ذهن

مغز انسان قابلیت های خارق العاده ای دارد، به طوری که از آن به "پیچیده ترین رایانه جهان" یاد می کنند.

جالب است بدانید کار یک ثانیه ی مغز انسان برابر است با صد سال کار یک سوپر کامپیوتر که می تواند 4 میلیون محاسبه در ثانیه انجام دهد.


با این تعاریف نابغه کسی است که تنها از 15 درصد ظرفیت مغز خود استفاده می کند، چنانچه ما تنها از نیمی از ظرفیت مغز خود استفاده کنیم می توانیم در چندین رشته ی دانشگاهی دکترا بگیریم و به چند زبان زنده ی دنیا مسلط شویم.

(توجه بفرمایید که از 15% ظرفیت کل صحبت شده و نه به این معنی که %75 بقیه مغز بیکار باشد! فعالیت فیزیکی مغز کامل و 100% است. ولی در ظرفیتهای بسیار بیشتری می توان از آن بهره گرفت)

@mind_secrets

می توان گفت دلیل اصلی عدم بهره گیری درست از ظرفیت مغزی، انسانهایی دور و بر ما هستند، کسانی که با سخن گفتن از ناتوانی ها و کمبودها، خلاقیت و امید را از ما می گیرند.

ادامه مطلب ...

زیبایی ریاضیات !

1 x 8 + 1 = 9

12 x 8 + 2 = 98

123 x 8 + 3 = 987

1234 x 8 + 4 = 9876

12345 x 8 + 5 = 98765

123456 x 8 + 6 = 987654

1234567 x 8 + 7 = 9876543

12345678 x 8 + 8 = 98765432

123456789 x 8 + 9 = 987654321


1 x 9 + 2 = 11

12 x 9 + 3 = 111

123 x 9 + 4 = 1111

1234 x 9 + 5 = 11111

12345 x 9 + 6 = 111111

123456 x 9 + 7 = 1111111

1234567 x 9 + 8 = 11111111

12345678 x 9 + 9 = 111111111

123456789 x 9 +10= 1111111111


9 x 9 + 7 = 88

98 x 9 + 6 = 888

987 x 9 + 5 = 8888

9876 x 9 + 4 = 88888

98765 x 9 + 3 = 888888

987654 x 9 + 2 = 8888888

9876543 x 9 + 1 = 88888888

98765432 x 9 + 0 = 888888888


جالب بود، نه ؟


یه مطلب فوق العاده که شاید ساعتی بهش فکر کردن ارزشش رو داشته باشه:

اگر:

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

برابر باشد با:

1 , 2 , 3 , 4 , 5 , 6 , 7 , 8 , 9 , 10 , 11 , 12 , 13 , 14 , 15 , 16 , 17 , 18 , 19 , 20 , 21 , 22 , 23 , 24 , 25 , 26

باشد

آیا برای خوشبختی و موفقیت، تنها تلاش سخت کافیست؟

Hard work=تلاش سخت

H+a+r+d+w+o+r+k=8+1+18+4+23+15+18+11= 98%


آیا دانش ما را 100% به موفقیت می رساند؟

Knowledge=دانش

K+n+o+w+l+e+d+g+e=11+14+15+23+12+5+4+7+5= 96%


عشق چطور؟؟؟

Love=عشق

L+o+v+e=12+15+22+5= 54%


خیلی از ما فکر میکردیم که اینها مهمترین باشند؛

اما نه...!!!


پس چه چیز 100% را میسازد ؟؟؟

پول ؟

Money=پول

M+o+n+e+y=13+15+14+5+25= 72%


اینها کافی نیستند؛

پس برای رسیدن به اوج چه باید کرد؟؟؟

...

...

...

...

نگرش...!!!

Attitude=نگرش

A+t+t+I+t+u+d+e=1+20+20+9+20+21+4+5= 100%


آری...

اگر نگرشمان را به زندگی، کارمان، گروه و عشقمان عوض کنیم، زندگی 100% عوض خواهد شد...

نگرش، همه چیز را عوض میکند

نگاهت را تغییر بده

همه چیز عوض میشود.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


شنیدین که میگن طرف مثل مداد ه ؟!!!

راستش ما هم باید مثل مداد باشیم...


بله ..... بستگی داره چطور به آن نگاه کنیم.


در مداد ۵ خاصیت است که اگر به دستشان بیاوریم، تا آخر عمرمان با آرامش زندگی میکنیم.


️ صفت اول:

میتوانیم کارهای بزرگ کنیم، اما نباید هرگز فراموش کنیم دستی وجود دارد که حرکت ما را هدایت میکند. اسم این دست خداست. او باید همیشه ما را در مسیر اراده اش حرکت دهد.


️ صفت دوم:

گاهی باید از آنچه که مینویسیم دست بکشیم و از مدادتراش استفاده کنیم. این موجب میشود مداد کمی رنج بکشد، اما آخر کار، نوکش تیزتر میشود. پس بدانیم که باید رنج هایی تحمل کنیم چرا که این رنج سبب میشود انسان بهتری شویم.


️ صفت سوم:

مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم. بدانیم که تصحیح یک کار اشتباه، کار بدی نیست. در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگه داری مهم است.


️ صفت چهارم:

چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باشیم که درونمان چه خبر است.


️ صفت پنجم:

مداد همیشه اثری از خود به جا می گذارد. بدان هر کاری در زندگی مان می کنیم ردی به جا می گذارد و سعی کنیم نسبت به انجام آن هوشیار باشیم و بدانیم چه می کنیم.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


کیمیاگری: تبدیل فلزی پست به فلزی برتر، همچون طلا.

روزی یک صوفی بسیار فقیر، گرسنه، از همه جا رانده و خسته از سفر، شب هنگام با مریدانش به دهکده ای رسید. مردم دهکده که آدم های بسیار متعصبی بودند، او را نپذیرفتند و سر پناهی به او و مریدانش ندادند.

آن شب هوا سرد و او گرسنه و خسته بود، لباس کافی هم به تن نداشت، از سرما می لرزید. بیرون دهکده زیر درختی نشست. شاگردان و مریدانش هم با حالتی غمگین و بعضی حتی خشمگین آنجا نشستند.

در این هنگام صوفی به دعا مشغول شد و خطاب به خداوند گفت:

” تو متعالی هستی!تو همیشه هر آنچه را که احتیاج دارم به من عطا می کنی.”

این دیگر غیر قابل تحمل بود، یکی از مریدان گفت:

” صبر کنید، دیگر دارید زیاده روی می کنید، مخصوصا در چنین شبی. این حرف های شما کذب است. ما گرسنه و خسته هستیم، لباس کافی نداریم و سرما هر لحظه شدیدتر می شود و حیوانات درنده این اطراف پرسه می زنند. ما را از دهکده رانده اند. سر پناهی هم نداریم. پس برای چه خدا را شکر می کنید؟ منظورتان از اینکه ” تو همیشه هر آنچه را که احتیاج دارم به من عطا می کنی.” چیست؟

عارف گفت: ” منظورم دقیقا همین است، باز هم تکرار می کنم، خداوند هر آنچه که احتیاج دارم به من عطا می کند. من امشب به فقر احتیاج دارم، محتاجم که رانده شوم. امشب احتیاج دارم که گرسنه باشم، در خطر باشم، شکر گذار باشم. او همیشه مراقب نیازهای من است. او فوق العاده است!”


هر رخدادی را جشن بگیر،

اگر غمگین هستی اندوه خود را جشن بگیر.

سعی کن، یک بار سعی کن و خواهی دید که می توانی!


تو غمگین هستی؟ پس شوری در افکن،

چرا که اندوه بسیار زیباست، مانند گلی خاموش که در نهادت شکوفا شده است.

دست بیفشان و لذت ببر تا ناگهان احساس کنی که اندوه به تدریج ناپدید می شود و فاصله ای بین تو و اندوه به وجود می آید،


اندوه گام به گام فراموش می شود و جشن باقی می ماند.


تو در واقع انرژی موجود در اندوه را دگرگون کرده ای.

این کار یعنی کیمیاگری: تبدیل فلزی پست به فلزی برتر، همچون طلا.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


علم هرمنوتیک

تعریف علم هرمنوتیک ساده است،دانش فرایند فهم و بیان یک اثر.

در طول تاریخ برای اینکه افکار و نوشته های خود را بخورد مردمی دهند که در شرایط مختلف جغرافیایی طبیعی و اجتماعی و تاریخ عمومی و تمدنی قرار داشتند، مجبور بودند تعریف و تفسیر های مختلف بگویند. گاه این تفسیر ها کتبی و گاه بدلیل عدم سواد و امکانات مردم شفاهی بود. یعنی به نوعی بدون دانستن علمی هرمنوتیک از آن بهره می بردند.

از ابتدای قرون جدید، وقتی می خواستند موضوعی را در اندازه دانش و درک مردم مورد نظر با زبان ساده بگویند، نیازمند دانستن علم هرمنوتیک بودند و از این زمان هرمنوتیک بصورت دانش درآمد و رشد و تکامل پیدا کرد.


گویند ابتدای این علم از هرمس پسر زئوس است و غربیها مطابق معمول آنها را یونانی نوشته اند. در صورتی که هرمس یا هیرمس یعنی قهرمان روشن و پاک و زئوس یعنی رهبر ری ها؛ که بعدها به زی تغییر آوا داده است.

مفسران امروز علم هرمنوتیک ایران، هرگز اندیشه تحقیق و تحلیل نداشتند که نام های مانند هرمس و افلاطونو ارسطو و...، آیا ایرانی بوده، یا چرا اصلاً از انبوه اندیشمندان و دانشمندان تاریخ ایران، برای این علم نام نمی برند و فقط نوشته های خارجی را بازگو می کنند.

کلا همینکه این علم و زیر بنای آنرا با نام های یونان اروپایی بخورد مردم می هد، خود علم هرمنوتیک است. یعنی تفسیر و دگرگون سازی اصل یک مطلب برای عموم مردم.


یکی دیگر از اصول این علم، در قرن 21 با وجود تکنولوژی های نوین، دادن اجازه بخشی از تحقیق و تحلیل به خوانند و یا شنونده است. زیرا امروزه مشخص شده، که علم به تنهایی از کسی بیرون نمی آید، مگر اینکه جمعی در آن مشارکت داشته باشند، یا سازمان های نوین علمی در کار باشد. یعنی خود شما تحقیق و تحلیل مستقل تخصصی داشته باشید و هر آنچه را که شنیده و خوانده اید، خود علم ندانید. درصورتی که در علم هرمونیک قرون گذشته می گویند، هر تفسیر و تأویل تمام ماجرای علم است، زیرا می دانند که با ورود توده جوانان باهوش متخصص به آن، علم هرمنوتیک معنی تاریخی خودش را از دست می دهد.


امروزه در تمام مغازه ها علم هرمونتیک در جریان است و هر فروشنده ای با هرمنوتیک، (دانسته یا نداسته)، دارد برای فروش کار می کند. هرمنوتیک تقریبا در تمام سایت ها و کلاً همه جامعه در جریان است. توده مردم آنچه را که دیگری نمی بیند یا درک نمی کند، باب دل خودش تفسیر می کند و می گوید.

در اصل باید با تخصص خودتان تحقیق و تحلیل کنید و هر گفته و نوشته ای را بسادگی نپذیرید.


در این قرن تفسیر بدون تحقیق معنا ندارد، تحقیق هم بدون تحلیل و همه اینها بدون تخصص فاقد ارزش است و این علم هرمنوتیک قرن 21 می شود.


غربیها از این علم سر در می آورند ولی تاریخ آنها چیز دیگری را نشان می دهد. تاریخ آنها عدم درک از علم هرمنوتیک را می گوید. در تاریخ آنها استعمار و امپریالیسم، با جنگ های بزرگ و کوچک فراوان و کشتن میلیونها آدم؛ سندی بر عدم دید های فلسفی غرب و دانش تاریخی آنها می باشد. جوانان باهوش ایرانی، باید بنا به تخصص و حرفه خود، کاملاً فنی تحقیق و تحلیل داشته باشند و نوشته های فلسفی و داده های علمی غرب را بازبینی کنند و با دانش ایرانی ارائه و گسترش دهند.


فرازی از نوشته ا.ر.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


پارادایم (Paradigm)

ابتدا با مثالی، چگونکی تشکیل یک پارادایم را بیان میکنیم:

"در معبد گربه ای وجود داشت که هنگام مراقبه مزاحم تمرکز راهب ها می شد . استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد . و بعد از اتمام مراقبه گربه را رها کند این روال سال ها ادامه پیدا کرد و یکی از اصول کار آن مذهب شد .سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت . گربه هم مرد! راهبان آن معبد گربه ای خریدند و به معبد آوردند تا هنگام مراقبه به درخت ببندند تا اصول مراقبه را درست به جای آورده باشند. سالها بعد استاد بزرگ دیگری رساله ای نوشت در باره " اهمیت بستن گربه " !


پارادایم ازکلمه یونانی (پارادیگما παράδειγμα paradeigma ) به معنی الگوواره یا مثالواره گرفته شده است.

پارادایم در اصل؛ تصویر ذهنی شما درباره چیزهایی است که وجود دارند و تصاویری که ما در ذهنمان از واقعیت داریم که نتیجه پیش زمینه و تجربیات ما هستند.

@mind_secrets

همه ما فکر میکنیم دنیا را آنگونه که هست می بینیم، اما در واقع دنیا را آنگونه که خودمان هستیم (آنگونه که شرطی شده ایم) می بینیم.

ما تصویر ذهنی مان و حتی تصویری که از خودمان داریم را به دنیای خارج، محیط، مردمی که با آنها در ارتباطیم؛ القا میکنیم. تصویری که نتیجه تجربیات، پیش زمینه ها، افکار، انتظارات و تصورات ما هستند و ما همه چیز را اینگونه می بینیم.

پارادایم یک نقشه است همانند نقشه یک دفتر یا نقشه یک شهر، پارادایم نقشه ایی است که ما در ذهنمان داریم. وقتی نقشه درست داشته باشیم رفتار و کردار درست داریم و اگر نقشه ما درست نباشد رفتارها و واکنش هایمان هم درست نیستند.

چیزی که ما نقشه به آن می گوییم فرضیات ما از چیزها هستند و فرضیات ما از چیزها نماینگر واقعیت ها هستند.

جالب اینجاست که ما درباره پارادایم ها سوال نمی کنیم و حتی تحقیق یا کوچکترین شکی هم نمیکنیم و حتی هرچیزی را که غیر از آن باشد را نادرست و یا اشتباه است!

ادامه مطلب ...

تئوری ذهنی عملکرد اعتیاد

ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻏﯿﺮﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻩ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩ، ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻣﺠﺪﺩ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ.


ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﻮﺭﺍً ﺩﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯽﮐﻨﺪ.

ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﯿﻤﮑﺮﻩ ﭼﭗ ﺑﻪ ﻧﯿﻤﮑﺮﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ. ﻫﻤﻪ ﻫﻨﺮ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ.


ﻗﺮﻥﻫﺎ ﺍﻟﮑﻞ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ، ﺍﻣﺎ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺟﺎﯼ ﺍﻟﮑﻞ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﻝﺍﺱﺩﯼ، ﻣﺎﺭﯼ ﺟﻮﺁﻧﺎ، ﺳﺎﯾﻠﻮﺳﺎﯾﺒﯿﻦ ﻭ ...

ﺑﻪﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺣﺘﯽ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﻗﻮﯼﺗﺮﯼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ.


مصرف کننده مواد مخدر در ذهن خود نتوانسته خود را با تغییرات و روزمرگی ناشی از زندگی وفق دهد و برای فرار از آنها (که البته مقصر سیاستمداران و کارشناسان آموزش و پرورش نیز هستند) به عصیان روی می آورد. زیرا این روزها همه چیز به افراط کشیده می شود و از تعادل خارج شده است. ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﻃﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺪﺍﺭﻭﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺼﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﺷﺪﯾﺪﯼ!


ﺷﻌﺮ ﻭ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺑﻪ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺧﺖ ﺑﺮﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﻋﺸﻖ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ.

ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﭘﻮﻝ، ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﻧﻔﻮﺫ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ.


حال در این زمان تنها و فقط تنها خود هر فرد است که ابتدا باید بداند که قدرت واقعی و کنترل زندگی خود را در دست خود دارد و بعد از داشتن آگاهی به این مورد، یاد بگیرد چطور از آن استفاده نماید در جهت رشد و تکامل.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


آیا کنترل ذهن براستی ممکن است؟

آیا این کار از فقط عهده افرادی که اهل ریاضت شدید هستند بر می آید؟


کنترل ذهن یک بازی درونی بسیار جالب است.

پس دانستن قواعد بازی و ورزیدگی کافی پیش نیاز شرکت در این بازی است. برای انجام این بازی نیازمند مقدار زیادی مهارت، هوشیاری، شناخت طبایع، خوش قلبی، موقعیت شناسی، حوصله و روحیه بالا هستید. این عمل بظاهر دشوار اما عملی بوده و روشهای مشخصی دارد. ممارست و بردباری و تکرار رمز اصلی کنترل ذهن است که البته خود دشواری و آسانی قرارداد ذهنی خود ماست.


از فواید کنترل ذهن، داشتن آرامش عمیق، نداشتن بیماریهای جسمی وروحی، آزاد شدن نیروهای پنهان و پیشرفت و کامیابی است.


برای کنترل ذهن ابتدا باید ساختار و عملکرد آنرا بشناسیم.

در یک مقایسه علمی اختلاف بین ماده و ذهن فقط در میزان ارتعاش آنهاست.

ذهن در سطوح پائین تری از ارتعاش، ماده نامیده می شود. ذهن این توانایی را دارد که در درون خود بنگرد.

@mind_secrets

ذهن دارای سه نیروی مستقل است:

۱-توازن؛ ۲- انگیزش؛ ۳- سکون.


ذهن دارای ۴ سطح می باشد:

۱-خودآگاه (ارادی)؛ ۲-نیمه خودآگاه (نیمه ارادی)؛ ۳-ناخودآگاه (غیرارادی)؛ ۴-ابرآگاهی (ذهن بدون آلودگی).


ذهن در ۵ وضعیت خود را نشان می دهد:

۱-پراکندگی؛ ۲-تاریکی؛ ۳-جمع بندی؛ ۴-یکسویی و ۵-تمرکز.

ادامه مطلب ...

همان رُبا!

طبق قانون فیزیک قراردادن یک آهن در میدان مغناطیسی،

پس از مدت کوتاهی آنرا به آهنرُبا تبدیل میکند.


حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی،

میشود بدبختی رُبا،


و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی میشود

خوشبختی رُبا،


هرچه را که می بینید،

هرآنچه را که می شنوید،

و هر حرفی که می زنید،

همه دارای انرژی مغناطیسی هستند و ذهن شما را همانرُبا میکنند،


پس اگر به دنبال سلامتی هستید،

هرگز با کسانی که از بیماری مینالند،

همنشین نشوید،


زیرا در آنصورت چشمان و گوشها و زبانتان اطلاعات بیماری را به ذهنتان انتقال میدهند...

و به مرور ذهنتان میشود بیماری رُبا.


پس پیوسته با افراد سالم، باهوش، عالم و دانشمند، موفق و سعادتمند معاشرت نمایید تا خصوصیات آنها را جذب کنید...


تا درطلب گوهر کانی، کانی، تا در هوس لقمه نانی، نانی

من فاش کنم حقیقت مطلب را، هرچیز که در جستن آنی، آنی


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


ذهن، جولانگاه خیر و شر!

گمان نمی کنم چیزی مهمتر برای بشر جز کنترل ذهن در هستی باشد.

ذهن راز بزرگی از بخشی از هویت عظیم انسان است.

بخشی با خاصیتی عظیم درمانگر و معجزه گر البته در دسترس شیطان و تحت تاثیر او.

البته تنها بخشی از هویت انسان که شیطان بر کنترل آن دخالت دارد.

ذهن پردازشگر و برنامه نویس هم جسم هست و هم روح و هویت تنظیم گر بین این دو است. هویتی، هویت بخش برای آینده روح و آینده جسم است.


ذهن بخش جادوگر وجود انسان است و قضاوت مهم ترین صفت اوست.

@mind_secrets

هر گونه باورپذیری به ذهن هویت و واقعیت می بخشد.

هر گونه مقاومت موجب هویت بخشی و شکل پذیری می شود.

هرگونه احساس، در برنامه نویسی ذهن تاثیر دارند.

هر گونه باور، ذهن را می سازد و ذهن، جسم و روح را می سازد.


ویژگی های ذهن بی پایان است.

ولی مهمترین ویژگی آن دستبرد شیطان در ذهن و ایجاد ترس و اختلال در کشف استعداد و فرصت ها و توانمندی ها و اضطراب و افسردگی است.

مهمترین دشمن ذهن جریان کثرت است که توسط شیطان دامن زده می شود و شیطان دریای ذهن را همیشه مواج نگه می دارد تا مروارید های اعماق آن دیده نشود.

ادامه مطلب ...

کنترل زندگی بوسیله خرد

میلیون ها انسان یک بعدی زندگی می کنند و به کمال نرسیده می میرند.


خداوند به هر یک از ما یک روح، یک بدن و یک ذهن عطا کرده است.

ما باید به هر سه آنها خدمت کنیم.


اگر چنان زندگی کرده اید که تاثیرات دنیایی بر آن حاکم بوده، دیگر اجازه ندهید دنیا توهمات خود را بر شما تحمیل کند. از حالا به بعد باید بتوانید زندگی خود را کنترل کنید.


باید حاکم بر سلطنت ذهنی خود باشید. ترسها، نگرانی ها، نارضایی ها و ناخشنودی ها همه و همه ناشی از عدم کنترل زندگی بوسیله خرد است.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


طعم سرمستی

آرام بودن در یک صومعه و مسجد کاری است بس آسان.

اما این آرامش مرده است.

باید بتوانیم هنر آرام بودن را در میان پریشان احوالی بیاموزیم.

و در آن موقع سکوتمان حقیقی، معتبر و زنده خواهد بود.

و زندگی به ماجرایی بزرگ تبدیل می شود.


خدا تنها از آرامشی زنده به دیدارمان می آید.

پس در دنیا باش و از دنیا مباش.

در دنیا زندگی کن اما نگذار دنیا در تو رخنه کند.

حرکت کن از دنیا بگذر اما از آن تاثیر نپذیر.


این کار شدنی است و با وقوع این معجزه طعم سر مستی را خواهی چشید.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


همچون شاهین بی نیاز از حضور دیگری

برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد.


اگر نتوانیم تنهایی مان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست.


تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهین بی نیاز از حضور دیگری زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت

و تنها در این صورت است که بزرگ شدن دیگری برایش مهم می شود.


خوب زندگی کردن یعنی ابتدا آنچه را ضروری است اراده کنی و سپس آنچه را اراده کرده ای دوست بداری.


والاتر و برتر از خویش بساز، ولی نخست باید خود را ساخته باشی. استوار در جسم و روح...

مبادا تنها خود را تکثیر کنی که بایست چیزی والاتر بسازی.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


مشکلات را شکلات کنیم

یک بار فیلسوفی خردمند ادعا کرد تنها مانع عقاب در پرواز سریع و آسان، هواست!!
البته اگر هوایی در کار نباشد و این پرنده ی مغرور در خلاء به پرواز در آید، بلافاصله روی زمین می افتد و دیگر نمی تواند پرواز کند.
همان عنصر اساسی که در برابر پرواز مقاومت ایجاد می کند، عاملی است که پرواز را ممکن می سازد.

مانع اصلی که قایق موتوری باید بر آن غلبه کند، آب مقابل پروانه ی قایق است. با وجود این، اگر به سبب وجود همین مقاومت نبود قایق اصلا حرکت نمی کرد.

همین قانون که می گوید موانع امکان موفقیت را فراهم می آورند، در زندگی بشر هم صادق است.
زندگی فارغ از تمام موانع و مشکلات، تمام احتمالات و توانها را به صفر می رساند. با حذف مشکلات و شکست ها، زندگی تنش خلافه ی خود را از دست می دهد.

- معضل جهل عمومی به آموزش معنا می بخشد.
- مشکل نابسامانی اجتماعی به حکومت معنا می بخشد.

ما همه در زندگی مان دوست داریم از شر مشکلات و اجبارها خلاص شویم. وقتی این وسوسه اوج می گیرد، به یاد جوانی باید افتاد که از پیرمردی تنها پرسید:” سنگین ترین بار زندگی چیست؟” پیرمرد غمگینانه پاسخ داد:” نداشتن باری که با خود حمل کنی!”

فراموش نکنید که بسیاری از افراد برجسته بر مشکلات زندگی شان فائق آمده اند.
به عنوان مثال:
لویی پاستور که نیمه فلج بود و هر لحظه ممکن بود دچار سکته ی مغزی شود، دمار از روزگار بیماریها در آورد.
فرانسیس پارکمن، تاریخدان امریکایی، در بخش عمده ی زندگی اش به قدری رنجور بود که نمی توانست بیشتر از پنج دقیقه پشت سر هم کار کند. وضعیت بینایی اش چنان اسفناک بود که جز چند واژه ی بسیار درشت خرچنگ قورباغه نمی توانست بنویسد، اما مدبرانه یک دوره ی عظیم بیست جلدی تاریخ به نگارش در آورد.
کسی که دچار سوختگی حاد شده بود و پزشکان گفته بودند هرگز نمی تواند راه برود، گلن کانینگهام شد که در سال ۱۹۳۴ رکورد دو هزار و پانصد متر دنیا را به نام خود ثبت کرد.
کسی که او را کند ذهن و عقب افتاده می نامیدند و به او لقب بی سواد می دادند، آلبرت انیشتین شد.

به خاطر بسپاریم حضور سختی ها و مشکلات در زندگی، تقربی است به درگاه خداوند، اما اگر همراه با صبر و آرامش باشد!

“آلبرت انیشتین” هم مجال را در دشواریها دانسته و می گوید: مجال در دل دشواریها نهفته است.

وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.