اسرار جادوی ذهن

اسرار جادوی ذهن

موشکافی قدرت ذهن و اندیشه برای زندگی موفق تر...
اسرار جادوی ذهن

اسرار جادوی ذهن

موشکافی قدرت ذهن و اندیشه برای زندگی موفق تر...

قوانین تقویت حافظه

قانون اول: تجسم

تجسم کلمه‌ای است همردیف حافظه.

سوال: بیاد بیاورید دستگیره درب منزل شما چه رنگی است وچه شکلی دارد؟
اگر بیاد آورده باشید حتما به این علت بوده که توانسته اید تصویر درب منزل خود را بیاد آورده باشید و این اتفاق زمانی انجام می شود که شما تصویر دستگیره درب خود را خوب تجسم نموده باشید.

تجسم و حافظه دو مفهوم کاملا به هم نزدیک هستند. هر چه حافظه شما قوی تر باشد، تجسم شما هم قویتر خواهد بود و هر چه تجسم شما قویتر باشد، حافظتون قویتر خواهد بود.

به فرض کلماتی را میخواهید در یک دقیقه به خاطر بسپارید و بنا به تعداد به خاطر آوری اونها نمره بگیرید.

اگر شما در اون یک دقیقه به کلمه ها نگاه می کردید و متوجه می شدید که تمام اونها قابل تجسم هستند و اگر شما هر کدام از اونها رو وقتی خوندید تو ذهنتون هم اونا رو مجسم میکردید، حتما نمره خوبی می آوردید.

اگر میخواهید حافظه خود را تقویت کنید، سعی کنید تجسم خود را تقویت کنید و هر چیزی رو که میخواهید حفظ کنید مجسم کنید.

اگر نمره شما خیلی پایین بوده حتما این کلمات را تجسم نکرده اید. برای اینکه نمره نسبتا خوبی در اون امتحان کسب کنید، اولین کاری که باید انجام دهید این است که این کلمات را مجسم نمایید.

یعنی شما باید چشمان خود را ببندید و هر یک از کلمات را خوب در ذهن خود مجسم نمایید. یا به عبارتی دیگر با چشم درون ببینید.




قانون دوم: تداعی

تداعی یعنی ارتباط بر قرار کردن با چیزی که میخواهید بخاطر بسپارید.

سوال : نقشه ایران رو بهتر بیاد می آورید یا نقشه ترکیه؟

حتی اگه شکل نقشه ترکیه ساده تر باشه و بهتر تو ذهن بمونه، چون نقشه ایران به شما بیشتر مربوط میشه، پس بهتر بیاد میارید.
البته من که شما رو نمی شناسم شاید اهل ترکیه باشید در اون صورت حتما نقشه ترکیه رو بهتر بیاد می آورید.

شما برای بهتر بخاطر سپردن هر چیزی بین اون چیز و چیزهای دیگه ای که تو حافظتون هست، حتما ارتباطی بر قرار کنید. تا اون چیزها بتونن همدیگر رو بیاد شما بیارن.

مثلا از بین کلماتی که گفته شد (در قانون اول) هر کدوم که به خودتون مربوط کرده باشید را حتما بهتر بیادتون می مونه.

مثلا شما یک دوچرخه دارید و وقتی می خواهید کلمه دوچرخه رو بخاطر بسپارید، دوچرخه خودتونو رو تجسم کنید اون کلمه بهتر در حافظتون میمونه.

شما این ارتباط رو میتونید بین خود کلمات هم بکار ببرید و از این روش برای حفظ کردن اونا استفاده کنید.

برای تقویت حافظه خود چشمان خود را ببندید و یک رابطه بین خودتون و کلمه را تجسم کنید.

مثلا در تخیل خود سوار دوچرخه شوید شروع کنید به رکاب زدن با اون دوچرخه و حرکت کنید.

این نشاندهنده آن است که چیزهایی که ارتباط بیشتری داشته باشند بهتر در حافظه شما می ماند. تلویزیون منزل شما بهتر در حافظه شما میماند، چون با شما ارتباط بیشتری دارد.

برای اینکه لیست اشیاء را بخاطر بسپارید، بهتر است بین آنها با خودتون ارتباط برقرار کنید.
بنابراین مثلا برای حفظ کردن دو کلمه دوچرخه کورسی و قالیچه، تجسم کنید که مثلا سوار بر دوچرخه شده و با آن روی قالیچه میروید و تصور کنید که چرخهای دوچرخه شما روی قالیچه میچسبد و شما نمی توانید آنرا در روی قالیچه تکان دهید.


قانون سوم: غیرمعمول

سوال: شما از بین آدمهایی که تو خیابون میبینید کدومشون بهتر بیادتون میمونن؟

مسلما اونهایی که تیپشون غیر معمول تر باشه، بهتر تو حافظه میمونن.
مثل بعضی جوونا که سعی میکنن تیپهای عجیب و غریب بزنن. اونا خوب میدونن اینجوری نظر همه رو بخودشون جلب میکنن و تو چشم میرن.
مثال دیگه اینکه کلمه "پیکان پرنده" حتما تو ذهنتون میمونه چون غیر معمول هستش.

چیزهای معمولی، معمولی هستن و زود از یاد میرن. هر چقدر چیزی معمولی تر باشه، کمتر بهش اهمیت میدیم و بهش کمتر توجه می کنیم و در نتیجه کمتر تو حافظمون میمونه.
شما برای حفظ کردن چند کلمه فرضی قانون یک کافی بود روابطی بین هر دو کلمه پشت سر هم ایجاد می کردید. هرچه این رابطه ها غیر معمولی تر باشن بهتر تو حافظتون باقی میمونن.

چیزهایی که باور کردنی نیستن اما شدنی هستن یک حس خاصی به آدم میدن که آدما از این حس خوششون میاد و خیلی آدم دوست داره که اون واقعی باشه.

مثال:
راستی شما موبایل ندارید بمیرم الهی الان که دیگه هر کسی داره تو چرا نداری... آره عزیزم منم دارم نه بابا من پول پای این چیزا نمیدم اما مردونه اگه قول بدی به کسی نگی میگم از کجا آوردم... چند وقت پیش داشتم آشغالهای همسایمونو میبردم بذارم سر کوچه آخه یه جورایی خدمتشون ارادت داریم دیدم تو ازتو سطل زباله کنار خیابون داره صدای زنگ میاد خلاصه رفتم سر سطلو زباله هارو اینور اونور کردن که چشمم به جمال این موباله روشن شد والا الان یک دوماهی میشه که دارمش البته خودمم هنوز شمارشو نمی دونم اما همه جا باهش زنگ زدم تا حالا هم که صاحبش پیدا نشده بعد این هم خدا کریمه(!!!)
(در هنگام شنیدن تصور می کنید صحنه جستجو تو آشغالا رو وقت شنیدن زنگ موبایل!!!)

یک مثال دیگه:
امروز اخبار میگفت قراره موبایلهایی وارد بازار بشه که میتونن حس لامسه رو انتقال بدن... مثلا زنگ بزنید خونتون خانوم برای اینکه اذیتتون کنه موبایلشو می چسبونه به کتری... شما هم این طرف لپتون که به موبایل چسبیده، میسوزه.


قانون چهارم: احساس

سوال: به نظر شما حفظ کردن یک کلمه سخت تره یا یک جمله ؟

جواب این سوال زیاد هم ساده نیست حفظ کردن یک کلمه یا یک جمله یا یک داستان یا یک فیلم سینمایی یا هر چیز دیگه برای مغز شما تفاوت نداره.

مغز ما هر چیزی رو که میخواد حفظ کنه بسته به احساسی که از اون چیز داره اون بخاطر می سپاره.

ممکنه حفظ کردن یک داستان برای مغز شما خیلی ساده تر از یک کلمه باشه چون حافظه شما هر چیزی رو بسته به احساسی که از اون چیز بدست میاره حفظ می کنه. مثلا از داستان ممکنه با احساسی که ایجاد میشه 50 درصدش رو بخاطر بیاره اما صفر در صد کلمه رو هم بیاد نیاره چون هیچ احساسی از اون کلمه برداشت نکنه.

بنابراین بیاد داشته باشید حافظه با احساس کار میکنه و اگه میخواهید چیزی رو حفظ کنید باید احساسش کنید و گرنه دارید به حافظتون زور می گویید.

و یادتون باشه اگه ماشینتون میتونه بدون بنزین حرکت کنه حافظتون هم می تونه بدون احساس برای شما کار کنه.

مثال:
یک بادکنک قرمز خوشگل و خوش رنگ رو در نظر بگیرید که خیلی بهش علاقه دارید و یک روز که خونه نیستید یک کتونی نامرد بهش حمله کرده و داره ناجوانمردانه اونو کتک میزنه. بیچاره بادکنک که میخواد از دستش فرار کنه و کتونی که اجازه فرار بهش نمیده.
( این داستان فجیع رو خوب تجسم کنید!!)


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.