هر گاه چنین افکار نادرستی به ذهن شما خطور کرد
اندکی تأمل کنید .
چشمانتان را ببندید .
یک نفس عمیق بکشید
چشمانتان را به سمت بالا حرکت دهید
و در ذهنتان ...
هر طور که مایلید آن فکر را خنده دار کنید ️
مثلا اگر مربوط به شخص است، او را به خنده دار ترین شکل ممکن تصور کنید ️
راه دیگر اینکه
فضای بالای سر خود را مجسم کنید که مانند یک سیاه چاله فضایی است
و آن فکر را با تمام متعلقاتش داخل یک توپ یا حباب کنید️
و پرتش کنید برود تو سیاه چال فضایی ...
و نابود شدنش را با لذت تماشا کنید!
با این کار آن عامل استرس را
در نطفه خفه خواهید کرد .
این روش راه حل خوبی برای پیشگیری از هر گونه افکار منفی است.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁبهای ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺮﺧﯽ ﺗﺒﺨﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ، ﺑﻌﻀﯽ ﺟﺬﺏ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎیت ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ. ️️
ﭼه ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ؟
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯿﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﺤﺼﻮﻻﺗﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺁبهاﯼ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﯾﮏ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﺑﺴﺎﺯﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺁبها ﺭﺍ ﺑﺴﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﯿﺪ.
ﮐﺎﻧﺎﻝ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮐﺎﻧﺎﻝ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﺷﺪﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﻓﮑﺮ ، ﯾﮏ ﻫﺪﻑ ﮐﺎﻣﻼً ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺷﺪﻩ.
ﯾﮏ ﻓﮑﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﯾﮏ ﺑﺬﺭ.
ﺍﯾﻦ ﺑﺬﺭ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺁﺑﯿﺎﺭﯼ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﺭﺷﺪ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺛﻤﺮ ﻧﺸﯿﻨﺪ.
ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﮔﯿﺎه تان ( ﻫﺪﻓﺘﺎﻥ ) ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺖ ، ﺍﺯ ﮐﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﻤﺎﺳﺖ.
ﻗﺪﺭﺕ ﻓﮑﺮﺗﺎﻥ ﻫﺮﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ.
ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺠﺎﯼ ﭘﺮﺳﻪ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﻣﻮﻫﻮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،
ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺭﺍ ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﻫﺪﻑ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﯿﺎﻧﺪﯾﺸﯿﺪ.
ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ «ﻫﺮ ﺭﻭﺯ»
ﺍﺻﻞ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺩﺭ ﻓﯿﺰﯾﮏ، ﭘﺎﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﻼﺡ ﺑﺸﺮ ﺷﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﯿﺰﺭ است. یک اصل در همه جا همان اصل است.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
مردم به طور طبیعی به نتایج منفی فکر می کنند، نه مثبت. اغلب نتایج منفی نصیب افراد بدبین می شود. از طرف دیگر، برای مردم مثبت اندیش، اتفاقات خوب پی درپی رخ می دهد. این درست مانند زمانی است که یک اتومبیل قرمز می خرید و پس از آن همه اتومبیل های قرمز اطراف خود را می بینید. دیدن اتومبیل های قرمز برای شما معنی دار می شود. شما به اتومبیل زیبا و جدید خود افتخار می کنید و بسیار هیجان زده هستید، درنتیجه زیاد به آن فکر می کنید. وقتی اتومبیل قرمز نقطه اصلی تمرکز شما باشد، اتومبیل های قرمز همه جا در اطرافتان ظاهر می شوند.
پیام این است که «بر هر چیزی تمرکز کنید، مقدار بیشتری از آن را به دست می آورید.» اگر موضوعات خوشایند را تجسم کنید، اتفاق خواهند افتاد. البته همین موضوع درمورد موارد ناخوشایند نیز صدق می کند. بازیکن گلفی که مدام نگران پرتاب توپ به درون دریاچه است، همیشه آن را به درون آب می اندازد. اگر نگرش شما مسیرتان را مشخص کند، پس خوب است که افکار خود را به مسیر مثبتی هدایت کنید. این سه گام را انجام دهید:
۱. به آن فکر کنید
به خودتان قول دهید که فعالانه به مطالب مثبت و فقط به نتایج مثبت فکر کنید. در اجرای این برنامه کاملا جدی باشید و آن را مانند قراردادی با خودتان درنظر بگیرید. هدف شما: کنترل فعالانه فرایند تفکرتان است.
۲. آن را ببینید
خروجی های مطلوب خود را مجسم کنید. آن ها را به طور شفاف و با جزئیات کامل ببینید.
۳. آن را انجام دهید
برای دست یابی به خروجی های مطلوب، اقدامات مثبت انجام دهید. پافشاری کنید. برای اثرگذاری بر مواردی که در توان شماست، به سختی کار کنید. وقتی کارها به خوبی پیش می روند جشن بگیرید. اقدامات خود را به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه برنامه ریزی کنید.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
برخورداری از موهبت زندگی سالم، احتیاج به مهارتهایی دارد که یادگیری این مهارتها و کسب آگاهی درباره آنها همواره در جریان است. تنظیم هیجانات، بهبود روابط با اطرافیان و اینکه چگونه هوش هیجانی خود را افزایش دهیم و... بسیاری از این مهارتها را زندگی خود، به ما می آموزد و برخی از آنها را نیز ، می توانیم پیش از آنکه از زندگی بیاموزیم به شکل تئوری در آگاهی خود ثبت کنیم
خودآگاهی
خودآگاهی ، توانایی شناخت و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته ها ، ترس و انزجار است. رشد خودآگاهی به فرد کمک می کند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این معمولا پیش شرط ضروری روابط اجتماعی و روابط بین فردی مؤثر و همدلانه است.
همدلی
همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد درک کند. همدلی به فرد کمک می کند تا بتوانند انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنها متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام گذارد. همدلی روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجار رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده ، نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.
ادامه مطلب ...
تقریباً برای هر فردی تجربه کلافه شدن بر اثر سر و صدا، گرما یا رطوبت و شرجی هوا پیش آمده است. از سویی دیگر گاهی اتفاق افتاده که با ورود به فضا یا مکانی بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشد احساس دلهره و اضطراب کند. در روانشناسی محیط مورد نخست با عنوان استرس زاهای محیطی شناخته می شود، عوامل استرس زای محیطی، عواملی هستند که معمولا به علت تهدیدآمیز بودن «ایجاد واکنش عاطفی منفی می کنند.» شدت این واکنش در افراد مختلف متفاوت است. ادراک محیط نقش زیادی در ایجاد احساس استرس دارد. بخشی از عوامل موثر بر ادراک شخصی است مانند تجارب، ژنتیک و ... جدا از عوامل شخصی که بر نحوه ادراک فرد از محیط به عنوان فضایی استرس زا نقش دارد، برخی عوامل ادراکی هستند که ممکن است افراد را درباره محیط اطراف دچار اضطراب کنند.
تعریف شخصیت چیست؟
شخصیت یعنی مجموعهای از رفتار و شیوههای تفکر و هیجانی شخص در زندگی روزمره که با ویژگی های بی همتا بودن، ثبات(پایداری) و قابلیت پیش بینی مشخص میشود. از این تعریف این نکات قابل استنباط است:
بی همتایی و تفاوت:
شخصیت یک فرد بیهمتاست و با وجود بعضی مشابهتها، دو شخصیت یکسان و همسان وجود ندارد.
ثبات داشتن و پایداری:
اگر چه افراد در شرایط و محیط های گوناگون، ظاهرا رفتارهای متضاد و مختلفی دارند، ولی در طول زمان (مثلا چندین دهه) رفتار و همچنین شیوه تفکر آن ها دارای یک ثبات نسبتا دائمی است.
قابلیت پیش بینی:
با توجه و مطالعه رفتار و نوع تفکر اشخاص میتوان سبک رفتاری و تفکری آنها را با احتمال زیاد پیش بینی کرد. قابلیت پیش بینی رفتار با "ثبات در رفتار" رابطه متقابل دارد.
در ادامه مطلب به بررسی اختلالات شخصیتی می پردازیم...تکنیک اول: ️
یک روش ساده از روبرو شدن با نیمه ی تاریکی ( و برگرفته از متدهای درمانگرانِ کار با نیمه ی تاریکی نظیر دبی فورد است ) نوشتن ِ صفات ناپسندِ خودمان بر روی صفحه ای تخیلی ( یا اگر از تجسم خوبی برخوردار نیستیم بر کاغذی واقعی ) به همراه تشکر و قدردانی کردن از این صفات و تجربه هایی که ما را به این که هستیم مبدل کرده اند، است.
سپس سوزاندن ِ آن کاغذ با آتش و تبدیل ِ این صفات به انرژی برتر و شکرگزاری از خداوند برای اینکه با نیروهای معنویش ما را به تجاربی زیباتر و شادتر رهنمون میکند، کاریست که ما را با نیمه ی تاریک ِ وجودمان روبرو میکند و از بندهایی که به پای خود نهادیم رهایمان میسازد.
1- عواطف آسیب دیده و ترس را که باعث بوجود آمدن عصبانیت می شوند بشناسید.
به خاطر داشته باشید که عصبانیت باعث ترس نوعی حس ناامیدی می شود ، برخی از روش ها یا اهداف مهم مورد حمله قرار می گیرند و شما احساس می کنید کنترل خود را بر اوضاع از دست می دهید . شاید دوست نداشته باشید به احساسات آسیب دیده و ترس خود اعترافات کنید زیرا فکر می کنید این اعتراف نشانه ضعف شماست . ولی این احساسات به شما کمک خواهند کرد ارزش ها و اهدافی را بشناسید که مورد حمله و تهدید قرار گرفته اند .
هنگامی که احساس ترس و آسیب می کنید چه تصاویر ، افکار یا مسائلی با آنها همراهی می کند یا آنها را بوجود می آورد ؟ آگاه باشید که در چه موقعیت هایی کنترل خود را از دست می دهید و عصبانی می شوید. وقتی فهمیدید که چه چیز منجر به عصبانیت شما می شود درصدد جلوگیری از ایجاد چنین موقعیت هایی برآیید یا این که یاد بگیرید چطور با این شرایط کنار بیایید تا موقعیت شما در خانواده ، جامعه و محیط کار خدشه دار نشود .
2- احساس همدردی و درک خود را بیشتر کنید .
اگر تصمیم گرفته اید عصبانیت خود را نسبت به افراد کاهش دهید اولین قدم، تلاش برای دیدن موقعیت از زاویه دید آنهاست . بطور معمول راه تحت کنترل قرار دادن عصبانیت ، درک وضعیت، زاویه دید و دلیل اعتقادات و رفتارهای دیگر افراد است .
ادامه مطلب ...
اینها سؤالاتی است که هر بار که عصبانی میشویم، برایمان مطرح میشوند. ما باید با اطرافیان خود ارتباط بر قرار کنیم. برای ایجاد ارتباط، باید تفاهم و درک متقابل ایجاد نماییم. دشمنِ برقراری تفاهم و ارتباط، عصبانیت است. با عصبانیت به هیچ تفاهم و ارتباطی دست نخواهیم یافت. اما چرا اصلاً عصبانی میشویم؟
عصبانیت احساس قوی نارضایتی است. وقتی از چیزی خوشمان نمیآید، عصبانی میشویم. خشم نشان دادن نارضایتی است. این احساسْ تولید انرژی میکند، و این انرژی ما را وامیدارد تا کاری انجام دهیم. نتیجۀ این کار ممکن است مثبت یا منفی باشد.
ریشه ی همه ی ترسها و اضطراب ها، عصبانیت ها و غم های پنهان در وجود، ریشه ی این که چرا نمی تونیم، کاملا، خودمون و دیگران رو ببخشیم، همه در این بخش از وجود ما ، نهفته است.
اگه یک دفعه احساس می کنین همه ی انرژی مثبتتون از بین رفته و پر از اندوهین، باز به خاطر نیمه ی تاریک وجودتونه.
برای خود من بار ها پیش اومده که وسط یک عالم تمرینات عالی ذهنی و احساس شادمانی بالا، یک دفعه یک روز صبح که از خواب بیدار شدم احساس کردم همه چیز بی فایده است! انگار یک دفعه دنیا سیاه می شه!
احساس شکست، از دست دادن، ناامیدی و حتی غم ها و عصبانیت های انفجاری که یک دفعه گرفتارش می شیم و بعد در موردشون می گیم " انگار خودم نبودم! اختیارم از دستم خارج شد!" این ها همه و همه به نیمه ی تاریک ما بر می گرده.
اگه کسی رو از دست می دیم و نمی تونیم فراموشش کنیم، در حالی که می دونیم مصلحت ما در فراموش کردن اونه، اگه اونقدر که می خوایم شاد نیستیم، اگه با وجود همه ی تمرینات ذهنی و جملات تاکیدی نتیجه ی مثبتی نمی گیریم، همه و همه به خاطر وجود سایه است.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
"کارل یونگ" نیمه ی تاریک وجود را "سایه" می نامد.
یونگ گفته: "سایه، آن کسی است که شما نمی خواهید باشید!"
سایه شامل همه ی آن ویژگیهای شخصیتی ماست که سعی می کنیم پنهان و یا نفی کنیم.
آن ویژگیهایی که از نظر دوستان و اطرافیان و از همه مهم تر، خود ما قابل پذیرفتن نیست.
سایه، چهره های مختلفی دارد: ترسو، خشمگین، تنبل، زشت، بی ارزش؛ عیبجو، سلطه جو و.....این فهرست می تونه شامل هر صفتی باشد.
هر چه که موجب شرمندگی ماست و وانمود می کنیم که نیستیم.
همه ی ویژگیهایی که از آنها بدمان می آید یا در برابرشون مقاومت می کنیم.
ما در بدو تولد، خودمان را می پذیریم و دوست داریم، چون پیشداوری نمی کنیم که این ویژگی ما خوبست یا بد.
اما به تدریج که بزرگ می شیم، از اطرافیانمان یاد می گیریم که چی خوبست و چی بد.
به تدریج یاد می گیریم که بعضی رفتارها باعث می شوند، قبولمان کنند و بعضی رفتار ها باعث می شوند ما را طرد کنند.
ما کم کم ویژگی هایمان رو به صورت قابل قبول و غیر قابل قبول تقسیم بندی می کنیم. یعنی از نظر خودمان خوب یا بد.
آن وقت به این نتیجه می رسیم که برای این که، قبولمان داشته باشند، باید خودمان را از شر صفات بد رها کنیم و یا لااقل پنهانشان کنیم!
این صفات که ما آنها را به بخش پایینی وجودمان می رانیم و در تاریک ترین قسمت وجودمان مخفی می کنیم، همان نیمه ی تاریک ما را تشکیل می دهند.
ما همه ی عمر تلاش می کنیم جوری زندگی کنیم که دیگران ، متوجه ی وجود داشتن آن صفات در ما نشوند و بدتر از آن، این که، حتی خودمان هم از یاد ببریم که آن صفت را داریم!
و این خودش باعث از دست دادن انرژی زیادی می شود.
چرا پنهان کردن برخی صفات در وجودمون( راندن اون ها به قسمتهای تاریک تا هیچ کس ،اون ها رو نبینه) باعث از دست رفتن انرژی ما می شه؟
فرض کنید دو تا پرتقال رو توی دستتون بگیرین.
تصمیم بگیرین یک ساعت اون دو تا پرتقال رو یه جوری تو دستاتون نگه دارین که نه خودتون و نه دیگران اون ها رو نبینین!
اون وقت می بینید چقدر ذهن و وجودتون درگیر می شه و مجبور به صرف انرژی می شید!
حالا فکرش رو بکنین برای پنهان کردن صفاتی که در خودمون انکارشون کردیم، چقدر انرژی صرف می کنیم!
انگار یک سبد پرتقال رو یک عمر جوری پشتمون قایم کنیم که نه خودمون ببینیم و نه دیگران!
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
1- راه اول شناخت فرا فکنی 2- راه دوم شناخت بار احساسی
راه اول شناخت فرا فکنی :
طبق علم روانشناسی، ما صفاتی رو که در خودمون انکار می کنیم، به دیگران فرا فکنی می کنیم!
در واقع "من" صفاتی رو که در درون خودم قایمش کردم تا خودم و دیگران ازش با خبر نشیم، رو به دیگران نسبت می دم تا در ته وجودم احساس آرامش کنم که "آن صفات متعلق به دیگریست نه من!"
دبی فورد در کتاب نیمه ی تاریک وجود می گه که: "ما نمی تونیم صفتی رو که در خودمون نداریم، در دیگران، تشخیص بدیم!
یعنی ما تمامی آنچه که می بینیم و از آن خوشمان یا بدمان می آید، هستیم!
وقتی با انگشت اشاره به طرف کسی نشانه می روی، به یاد بیار که در همون حالت، سه انگشت دستت، خود تو رو نشونه گرفتن!"
تکنیک شناخت از راه فرافکنی:
فهرستی از دوستان و فامیل و نزدیکان خود تهیه کنید (10 نفر). سپس جلوی هر کدام بارزترین صفتی که از اون شخص رو که میبینید جلوی اسمش بنویسید.
....
اول انجام بدید و بعدش ادامه مطلب رو بخونین.
یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان. باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، و سلامت و عشق فکر کند تصویرسازی ذهنی یکی از بهترین شیوههای برنامهریزی و هدایت ضمیر ناخودآگاه است.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
وقتی پیوسته به این فکر می کنید که چه می خواهید و چگونه می خواهید به این خواسته خود برسید، این طرز فکر کردن به زودی عادت شما می شود.
وقتی به آنچه می خواهید فکر می کنید و درباره اش حرف می زنید، مثبت تر، هدفمندتر و خلاق تر می شوید.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
گم شدم در خود ندانم من، کیم یا چیستم
قالبم، عقلم، حیاتم، جان گویا چیستم
آدمی نامم ولیکن آدمی در اصل چیست؟
معنی ام یا صورتم، یا مسما چیستم
درچنین صورت که من دارم چگویم وصف خویش؟
آتشم، خاکم، نسیمم، آب دریا چیستم
عاقلم، دیوانه ام، در فرقتم یا در وصال
نیستم، هستم، نه بر جایم، نه بی جا چیستم
عاشقم، معشوقم، عشقم، سالکم، پیرم، مرید
راهبم، یارم، صلیبم یا مسیحا چیستم
مرده ام، یا زنده ام یا زنده بی جسم و جان
نور و ظلمت، زهر و نوش و زشت و زیبا چیستم
آه ازین وادی حیرت، آه ازین دریای ژرف
کشتی ام یا بحر یا لولوی لالا چیستم
بی نشانی شد نشان و بی زبانی شد زبان
بی نشان و بی زبان گویا و بینا چیستم
ورکسی پرسد زمن، تو کیستی یا چیستی
من چه دانم، کاین چنین حیران و شیدا چیستم
مولانا