تکنیک اول: ️
یک روش ساده از روبرو شدن با نیمه ی تاریکی ( و برگرفته از متدهای درمانگرانِ کار با نیمه ی تاریکی نظیر دبی فورد است ) نوشتن ِ صفات ناپسندِ خودمان بر روی صفحه ای تخیلی ( یا اگر از تجسم خوبی برخوردار نیستیم بر کاغذی واقعی ) به همراه تشکر و قدردانی کردن از این صفات و تجربه هایی که ما را به این که هستیم مبدل کرده اند، است.
سپس سوزاندن ِ آن کاغذ با آتش و تبدیل ِ این صفات به انرژی برتر و شکرگزاری از خداوند برای اینکه با نیروهای معنویش ما را به تجاربی زیباتر و شادتر رهنمون میکند، کاریست که ما را با نیمه ی تاریک ِ وجودمان روبرو میکند و از بندهایی که به پای خود نهادیم رهایمان میسازد.
مثال:
فرض کنیم من با صداقت این را میدانم که انسان ِ طماعی بوده ام پس در این مورد به این شکل عمل میکنم:
در تجسمم بر روی کاغذی مینویسم:
من طماع بوده ام و یا در نیمه ی تاریک وجود خود این صفت را پنهان کرده ام . من از این خصلت قدردانی میکنم و میدانم که این خصوصیت بارها و بارها در کسب ِ تجربه های زندگیم به من کمکهای مناسبی کرده است.
( اگر یک ماجرای زیبا از داشتن ِ این خصوصیت به یاد میاورم ، آن را نیز بازگو و یاداوری میکنم ).
من با اینکه این خصوصیت را داشته ام یا در نیمه ی تاریکم آن را پنهان کرده بودم ، باز هم خود را دوست دارم و تایید میکنم.
من زندگی را دوست دارم و به خرد ِ آن اعتماد دارم. من با آغوش ِ باز تجربه های کسب شده از این خصوصیتم را میپذیرم و با تبرکِ عشق آنها را آزاد میکنم.
هم اکنون با سوزاندن ِ این خصیصه توسط آتش ِ پاک، این خصوصیت را به انرژی برتر تبدیل میکنم.
( و در ذهن این کاغذ را آتش بزنید و ببینید که این نوشته ها دود شدند یا اگر دارای تخیلی بالا نیستید به واقع این اعمال را انجام دهید ).
من هم اکنون آزاد و رها هستم و میدانم که خداوند و نیروهای معنوی و نورانی مرا در راه رسیدن به تجربیاتی جدید ، زیبا ، شیرین و معنوی با تمامیت عشق ، همراهی میکنند . من شاد ، شاکر و قدردانم .
تکنیک دوم: ️
روشی دیگر ( که باز برگرفته از جملات لوییز هی است ) این است که در پیک آلفا (رجوع به پست های پیشین) با به یاد آمدن هر خصیصه ی نامناسب از وجودمان این جمله ها را بگوییم:
من از تمامی تجربه هایی که مرا به من ِ کنونی مبدل کرده سپاسگزارم. با آغوش باز آنها را میپذیرم و با صفای باطن و نیروی عشق تبرک و رهایشان میسازم. همینگونه که هستم عالی ام. من خود را تایید میکنم و دوست دارم. من به خرد کائنات و نیروهای معنوی اعتماد کامل دارم و میدانم که هم اکنون با تمام قدرت مرا یاری میکنند که پذیرای بهترین تجربه های زندگی خود باشم. من هم اکنون آزاد و رها هستم و دنیایم را با نیکی و زیبایی خلق میکنم. من متصل به نورم، من هدایت شده با نیروهای الهیم و همواره پاک و زیبابین هستم . در هر لحظه خود و دیگران را میبخشم و با تطهیرِعشق دنیایم را میسازم. شکر.
(البته حفظ کردن این جملات لازم نیست و بیشتر منظور طرز بیان و نحوه برخورد با خصیصه هاست که در مقابله با هر خصیصه چه نحو جملاتی بیان بشود و چگونه آن را رها سازیم)
خلاصه ی مطلب اینکه بنابر هر عملکردی که به دلمان مینشیند و آن را با ساختار وجودیمان همخوان تر میبینیم، خود را با تمامی خوب و بد وجودیمان قبول کنیم.
از آنچه توسط ِ خصوصیات ناپسندمان به ما رسیده قدردانی کنیم و آنها را با عشق رها سازیم. ️️
خود را دوست داشته باشیم و سرزنش نکنیم که تا به حال چه ها که نکرده ایم یا بر دیگرانی چون والدینمان خشم یا خرده نگیریم که چرا آنان به ما چنین چیزهایی آموخته اند زیرا هر کسی با توجه به بینش و درک ِ هر مقطعی از زندگیش، کارهایی را انجام میدهد که معتقد است صحیح میباشد.
پس در هیچ مقطعی ، هیچ دیده ی گنه باری برای شماتت وجود ندارد.
به راحتی خود و دیگران را ببخشیم (نه به این معنا که همانند گذشته و بدون تغییر بلکه با درایت بیشتر) و بر آن باشیم تا از هم اکنون در لحظه ی حال زندگی کنیم.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.