1- راه اول شناخت فرا فکنی 2- راه دوم شناخت بار احساسی
راه اول شناخت فرا فکنی :
طبق علم روانشناسی، ما صفاتی رو که در خودمون انکار می کنیم، به دیگران فرا فکنی می کنیم!
در واقع "من" صفاتی رو که در درون خودم قایمش کردم تا خودم و دیگران ازش با خبر نشیم، رو به دیگران نسبت می دم تا در ته وجودم احساس آرامش کنم که "آن صفات متعلق به دیگریست نه من!"
دبی فورد در کتاب نیمه ی تاریک وجود می گه که: "ما نمی تونیم صفتی رو که در خودمون نداریم، در دیگران، تشخیص بدیم!
یعنی ما تمامی آنچه که می بینیم و از آن خوشمان یا بدمان می آید، هستیم!
وقتی با انگشت اشاره به طرف کسی نشانه می روی، به یاد بیار که در همون حالت، سه انگشت دستت، خود تو رو نشونه گرفتن!"
تکنیک شناخت از راه فرافکنی:
فهرستی از دوستان و فامیل و نزدیکان خود تهیه کنید (10 نفر). سپس جلوی هر کدام بارزترین صفتی که از اون شخص رو که میبینید جلوی اسمش بنویسید.
....
اول انجام بدید و بعدش ادامه مطلب رو بخونین.
حالا به لیستتون رجوع کنین! همه ی صفاتی که به دیگران نسبت دادین، همون صفاتیه که سالها قبل یه جورهایی به این نتیجه رسیدین که نباید در شما وجود داشته باشه!
پس توی یه اتاق از کاخ وجودتون، قایمش کردین و اینقدر جلوی دیگران انکارش کردین که دیگه خودتون هم یادتون نمی آد واقعا" یه زمانی اون صفت در شما هم بوده!
پس آنچه که به دیگران فرا فکنی می کنیم ، ما هستیم!
نکته: ما فقط صفات بد رو به دیگران برون فکنی نمی کنیم! خیلی وقتها ما صفات مثبت رو هم به دیگران نسبت می دیم.
اون ها هم صفات سایه ی ما هستند که ما نتونستیم بپذیریمشون و به همین دلیل به دیگران نسبت می دیم!
پس حتما" به تحسین هایی که از دیگران می کنین ، هم ،دقت کنین و ازشون لیست بردارین.
راه دوم شناخت بار احساسی :
ببینین وقتی با دیگران مجادله می کنین و اون ها صفاتی رو به شما نسبت می دن، فقط از بعضی از اون صفت ها واقعا" از ته دل می رنجین!
یعنی یه سری صفات هست که تحت هیچ شرایطی حاضر نیستین بپذیرین که اون ها متعلق به شمان!
اون ها هم صفاتی هستند که شما یه زمانی درقسمت " سایه" وجودتون، مخفیشون کردین!
این همه عصبانیت از شنیدن اون صفات، به خاطر اینه که ما همه ی عمر تلاش کردیم تا پنهان کنیم که اون صفات رو داریم، اما حالا یک نفر پیدا شده و داره به ما می گه " ما، آن هستیم!"
اون صفات،رو یاد داشت کنین چون جزو صفات نیمه ی تاریک شما هستن!
....
همینطور میتونید یه لیست از صفات خوب و بد تهیه کنین. بعد بنشینین جلوی آینه و با صدای بلند ، اونها رو، به شکل جمله ی " من......هستم!" بخونین.
مثلا" بگین من بدجنسم .من دروغگو هستم. من دوستداشتنی هستم. من زیبا هستم و....
ببینین نسبت به کدوم صفات خوب و یا بد، یه احساس خاصی دارین و پذیرفتنش براتون سخته. (به این میگن داشتن بار احساسی نسبت به کلمات). اون ها رو هم یاد داشت کنین چون قطعا" جزو صفات نیمه ی تاریک شما هستن.
(نگران نباشین! این کار تولید ماند نمی کنه! چون شما در حال کشف چیز هایی هستین که ماند واقعی رو در زندگی و افکار شما می سازن!)
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
با سلام مطلب مفید ی بود. البته من چند تا اشکال دارم. نقد نیست. اطلالاتم کمه. اگر کسی بدجنس بود یا هیز بود یا کلاهبردار بود و ما بگیم یارو کلاهبرداره یا مومنه به این معنیه که خودمان ان صفترا داریم؟
سلام.
بله .. یه مقداری درک این موضوع سنگینه... برای امتحان این موضوع که اون صفت در ما پنهان هست یا حل شده میتونیم از بار احساسی استفاده کنیم و ببنیم چه بار احساسی روی ما داره وقتی اون صفت رو به خودمون میگیم.
دوست عزیزم... این موضوع یه موضوع شناختیه... صرفا جهت اطلاع خودمونه... با خودمون نباید رودروایسی داشته باشیم... فقط خودمونیم که میتونیم به خودمون کمک کنیم. بنابراین مقاومتی هم نباید باشه برای اون.
امیدوارم متوجه منظور من شده باشید.
موفق باشید.