اسرار جادوی ذهن

اسرار جادوی ذهن

موشکافی قدرت ذهن و اندیشه برای زندگی موفق تر...
اسرار جادوی ذهن

اسرار جادوی ذهن

موشکافی قدرت ذهن و اندیشه برای زندگی موفق تر...

اینکه نیمه تاریک خودمون رو بشناسیم به چه دردی می خوره؟!!!!!!

ریشه ی همه ی ترسها و اضطراب ها، عصبانیت ها و غم های پنهان در وجود، ریشه ی این که چرا نمی تونیم، کاملا، خودمون و دیگران رو ببخشیم، همه در این بخش از وجود ما ، نهفته است.


اگه یک دفعه احساس می کنین همه ی انرژی مثبتتون از بین رفته و پر از اندوهین، باز به خاطر نیمه ی تاریک وجودتونه.


برای خود من بار ها پیش اومده که وسط یک عالم تمرینات عالی ذهنی و احساس شادمانی بالا، یک دفعه یک روز صبح که از خواب بیدار شدم احساس کردم همه چیز بی فایده است! انگار یک دفعه دنیا سیاه می شه!


احساس شکست، از دست دادن، ناامیدی و حتی غم ها و عصبانیت های انفجاری که یک دفعه گرفتارش می شیم و بعد در موردشون می گیم " انگار خودم نبودم! اختیارم از دستم خارج شد!" این ها همه و همه به نیمه ی تاریک ما بر می گرده.


اگه کسی رو از دست می دیم و نمی تونیم فراموشش کنیم، در حالی که می دونیم مصلحت ما در فراموش کردن اونه، اگه اونقدر که می خوایم شاد نیستیم، اگه با وجود همه ی تمرینات ذهنی و جملات تاکیدی نتیجه ی مثبتی نمی گیریم، همه و همه به خاطر وجود سایه است.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.


@mind_secrets

نیمه ی تاریک من

"کارل یونگ" نیمه ی تاریک وجود را "سایه" می نامد.

یونگ گفته: "سایه، آن کسی است که شما نمی خواهید باشید!"


سایه شامل همه ی آن ویژگیهای شخصیتی ماست که سعی می کنیم پنهان و یا نفی کنیم.

آن ویژگیهایی که از نظر دوستان و اطرافیان و از همه مهم تر، خود ما قابل پذیرفتن نیست.

سایه، چهره های مختلفی دارد: ترسو، خشمگین، تنبل، زشت، بی ارزش؛ عیبجو، سلطه جو و.....این فهرست می تونه شامل هر صفتی باشد.

@mind_secrets

هر چه که موجب شرمندگی ماست و وانمود می کنیم که نیستیم.

همه ی ویژگیهایی که از آنها بدمان می آید یا در برابرشون مقاومت می کنیم.

ما در بدو تولد، خودمان را می پذیریم و دوست داریم، چون پیشداوری نمی کنیم که این ویژگی ما خوبست یا بد.

اما به تدریج که بزرگ می شیم، از اطرافیانمان یاد می گیریم که چی خوبست و چی بد.

به تدریج یاد می گیریم که بعضی رفتارها باعث می شوند، قبولمان کنند و بعضی رفتار ها باعث می شوند ما را طرد کنند.

ما کم کم ویژگی هایمان رو به صورت قابل قبول و غیر قابل قبول تقسیم بندی می کنیم. یعنی از نظر خودمان خوب یا بد.

آن وقت به این نتیجه می رسیم که برای این که، قبولمان داشته باشند، باید خودمان را از شر صفات بد رها کنیم و یا لااقل پنهانشان کنیم!


این صفات که ما آنها را به بخش پایینی وجودمان می رانیم و در تاریک ترین قسمت وجودمان مخفی می کنیم، همان نیمه ی تاریک ما را تشکیل می دهند.


ما همه ی عمر تلاش می کنیم جوری زندگی کنیم که دیگران ، متوجه ی وجود داشتن آن صفات در ما نشوند و بدتر از آن، این که، حتی خودمان هم از یاد ببریم که آن صفت را داریم!

و این خودش باعث از دست دادن انرژی زیادی می شود.

چرا پنهان کردن برخی صفات در وجودمون( راندن اون ها به قسمتهای تاریک تا هیچ کس ،اون ها رو نبینه) باعث از دست رفتن انرژی ما می شه؟


فرض کنید دو تا پرتقال رو توی دستتون بگیرین.

تصمیم بگیرین یک ساعت اون دو تا پرتقال رو یه جوری تو دستاتون نگه دارین که نه خودتون و نه دیگران اون ها رو نبینین!

اون وقت می بینید چقدر ذهن و وجودتون درگیر می شه و مجبور به صرف انرژی می شید!

حالا فکرش رو بکنین برای پنهان کردن صفاتی که در خودمون انکارشون کردیم، چقدر انرژی صرف می کنیم!

انگار یک سبد پرتقال رو یک عمر جوری پشتمون قایم کنیم که نه خودمون ببینیم و نه دیگران!


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

@mind_secrets


راههای شناخت نیمه ی تاریک

1- راه اول شناخت فرا فکنی 2- راه دوم شناخت بار احساسی


راه اول شناخت فرا فکنی :


طبق علم روانشناسی، ما صفاتی رو که در خودمون انکار می کنیم، به دیگران فرا فکنی می کنیم!

در واقع "من" صفاتی رو که در درون خودم قایمش کردم تا خودم و دیگران ازش با خبر نشیم، رو به دیگران نسبت می دم تا در ته وجودم احساس آرامش کنم که "آن صفات متعلق به دیگریست نه من!"

@mind_secrets

دبی فورد در کتاب نیمه ی تاریک وجود می گه که: "ما نمی تونیم صفتی رو که در خودمون نداریم، در دیگران، تشخیص بدیم!

یعنی ما تمامی آنچه که می بینیم و از آن خوشمان یا بدمان می آید، هستیم!

وقتی با انگشت اشاره به طرف کسی نشانه می روی، به یاد بیار که در همون حالت، سه انگشت دستت، خود تو رو نشونه گرفتن!"


تکنیک شناخت از راه فرافکنی:


فهرستی از دوستان و فامیل و نزدیکان خود تهیه کنید (10 نفر). سپس جلوی هر کدام بارزترین صفتی که از اون شخص رو که میبینید جلوی اسمش بنویسید.

....

اول انجام بدید و بعدش ادامه مطلب رو بخونین.

ادامه مطلب ...

ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید

یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان. باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، و سلامت و عشق فکر کند تصویرسازی ذهنی یکی از بهترین شیوه‌های برنامه‌ریزی و هدایت ضمیر ناخودآگاه است.


وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید. 

 @mind_secrets

وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.

وقتی پیوسته به این فکر می کنید که چه می خواهید و چگونه می خواهید به این خواسته خود برسید، این طرز فکر کردن به زودی عادت شما می شود.

 

وقتی به آنچه می خواهید فکر می کنید و درباره اش حرف می زنید، مثبت تر، هدفمندتر و خلاق تر می شوید.


 وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید. 


@mind_secrets

به نام حق ... ❤️



گم شدم در خود ندانم من، کیم یا چیستم

قالبم، عقلم، حیاتم، جان گویا چیستم


آدمی نامم ولیکن آدمی در اصل چیست؟

معنی ام یا صورتم، یا مسما چیستم


درچنین صورت که من دارم چگویم وصف خویش؟

آتشم، خاکم، نسیمم، آب دریا چیستم


عاقلم، دیوانه ام، در فرقتم یا در وصال

نیستم، هستم، نه بر جایم، نه بی جا چیستم


عاشقم، معشوقم، عشقم، سالکم، پیرم، مرید

راهبم، یارم، صلیبم یا مسیحا چیستم


مرده ام، یا زنده ام یا زنده بی جسم و جان

نور و ظلمت، زهر و نوش و زشت و زیبا چیستم


آه ازین وادی حیرت، آه ازین دریای ژرف

کشتی ام یا بحر یا لولوی لالا چیستم


بی نشانی شد نشان و بی زبانی شد زبان

بی نشان و بی زبان گویا و بینا چیستم


ورکسی پرسد زمن، تو کیستی یا چیستی

من چه دانم، کاین چنین حیران و شیدا چیستم


مولانا