راز زندگی در چهار کلمه خلاصه می شود...
۱-اولین کلمه « اندیشیدن» است؛ یعنی همیشه به ارزش هایی فکر کن که دلت می خواهد زندگی ات را بر پایه ی آنها بسازی.
۲- دومین کلمه « باور داشتن» است؛ یعنی وقتی همه ی آن ارزش ها را مشخص کردی، حالا خودت را باور کن.
۳- سومین کلمه « در سر داشتن رویا» است؛ یعنی رویای رسیدن به خواسته هایت را در سر داشته باش.
۴- چهارمین و آخرین کلمه« شهامت» است؛ یعنی وقتی که خودت باور کردی و به ارزش وجودی خودت کاملا پی بردی، حالا نوبت به آن می رسد که با شهامت هر چه تمام تر، رویاهایت را به واقعیت تبدیل کنی.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
روزی چکاوکی در جنگل آواز سر داده بود.
مردی با جعبه ای پر از کرم از آن حوالی می گذشت.
چکاوک از او پرسید:” درون جعبه چیست و به کجا می روی؟”
کشاورز گفت:” درون این جعبه کرم دارم و به بازار می روم تا آنها را بفروشم و با پول آن ها پر بخرم.”
چکاوک گفت:” من پرهای زیادی دارم، یکی از آن ها را می کنم و به تو می دهم و تو در عوض به من کرم بده تا مجبور نباشم دنبال کرم بگردم.”
کشاورز قبول کرد و کرم ها را به چکاوک داد و پر گرفت.
روزهای بعد این اتفاق چندین بار به وقوع پیوست؛ تا اینکه روزی رسید که چکاوک دیگر پری در بدن نداشت. حالا دیگر او نمی توانست پرواز کند و کرم شکار کند. چکاوک بسیار زشت شده بود و دیگر آواز نمی خواند و آن قدر منتظر کشاورز ماند تا از گرسنگی مرد.
سرنوشت پذیران مانند چکاوک قصه ی ما، همیشه آسان ترین راه ها را بهترین راه می دانند؛ ولی سرنوشت سازان می دانند بهترین ها همیشه مترادف با آسان ترین ها نیست.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
راستش ما هم باید مثل مداد باشیم... ️
بله ..... بستگی داره چطور به آن نگاه کنیم.
در مداد ۵ خاصیت است که اگر به دستشان بیاوریم، تا آخر عمرمان با آرامش زندگی میکنیم.
️ صفت اول:
میتوانیم کارهای بزرگ کنیم، اما نباید هرگز فراموش کنیم دستی وجود دارد که حرکت ما را هدایت میکند. اسم این دست خداست. او باید همیشه ما را در مسیر اراده اش حرکت دهد.
️ صفت دوم:
گاهی باید از آنچه که مینویسیم دست بکشیم و از مدادتراش استفاده کنیم. این موجب میشود مداد کمی رنج بکشد، اما آخر کار، نوکش تیزتر میشود. پس بدانیم که باید رنج هایی تحمل کنیم چرا که این رنج سبب میشود انسان بهتری شویم.
️ صفت سوم:
مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم. بدانیم که تصحیح یک کار اشتباه، کار بدی نیست. در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگه داری مهم است.
️ صفت چهارم:
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باشیم که درونمان چه خبر است.
️ صفت پنجم:
مداد همیشه اثری از خود به جا می گذارد. بدان هر کاری در زندگی مان می کنیم ردی به جا می گذارد و سعی کنیم نسبت به انجام آن هوشیار باشیم و بدانیم چه می کنیم.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
می خواهم در مورد دختری صحبت کنم که در یک خانواده بسیار فقیر بدنیا آمد. او بیستمین بچه از ۲۲ فرزند این خانواده بود که حاصل یک زایمان پیش از موعد بود. به همین دلیل کودک نارس و ضعیفی بود. و امید زیادی به زنده ماندنش نبود. اما توانست زنده بماند.
در ۴ سالگی به بیماریهای آماس هر دو شش و تب سرخ مبتلا شد ترکیبی مرگبار که در نهایت منجر به فلج شدن پای چپ او شد. او باید از ساق و مفصل های فلزی استفاده می کرد تا بتواند راه برود. اما هنوز خوشبخت بود چون مادری داشت که او را دلگرم می کرد.
مادرش به دختر کوچکش گفته بود با وجود این پای آهنی باز هم تو خوشبختی چون می توانی هر کاری که بخواهی با زندگیت بکنی. مادرش به او گفته بود همه چیزی که احتیاج داری ایمان، سماجت، شجاعت و روحیه شکست ناپذیری است.
با این طرز فکر دختر کوچک در سن ۹ سالگی پای فلزی خود را به گوشه ای انداخت. او مرحله ای را آغاز کرده بود که پزشکش از انجام آن قطع امید کرده بود.
بعد از ۴ سال او با پاهای خود گامهای بلند بر می داشت و می توانست حرکات ریتمیک انجام دهد که در علم پزشکی یک شگفتی به شمار می رفت.
دختر کوچک ما بعد از این موفقیت یک تصمیم گرفت او می خواست بزرگترین دونده زن جهان شود!؟ آیا با این پاها می توانست یک دونده باشد چه رسد به اینکه در میان قهرمانان مقام کسب کند.
روزی یک صوفی بسیار فقیر، گرسنه، از همه جا رانده و خسته از سفر، شب هنگام با مریدانش به دهکده ای رسید. مردم دهکده که آدم های بسیار متعصبی بودند، او را نپذیرفتند و سر پناهی به او و مریدانش ندادند.
آن شب هوا سرد و او گرسنه و خسته بود، لباس کافی هم به تن نداشت، از سرما می لرزید. بیرون دهکده زیر درختی نشست. شاگردان و مریدانش هم با حالتی غمگین و بعضی حتی خشمگین آنجا نشستند.
در این هنگام صوفی به دعا مشغول شد و خطاب به خداوند گفت:
” تو متعالی هستی!تو همیشه هر آنچه را که احتیاج دارم به من عطا می کنی.”
این دیگر غیر قابل تحمل بود، یکی از مریدان گفت:
” صبر کنید، دیگر دارید زیاده روی می کنید، مخصوصا در چنین شبی. این حرف های شما کذب است. ما گرسنه و خسته هستیم، لباس کافی نداریم و سرما هر لحظه شدیدتر می شود و حیوانات درنده این اطراف پرسه می زنند. ما را از دهکده رانده اند. سر پناهی هم نداریم. پس برای چه خدا را شکر می کنید؟ منظورتان از اینکه ” تو همیشه هر آنچه را که احتیاج دارم به من عطا می کنی.” چیست؟
عارف گفت: ” منظورم دقیقا همین است، باز هم تکرار می کنم، خداوند هر آنچه که احتیاج دارم به من عطا می کند. من امشب به فقر احتیاج دارم، محتاجم که رانده شوم. امشب احتیاج دارم که گرسنه باشم، در خطر باشم، شکر گذار باشم. او همیشه مراقب نیازهای من است. او فوق العاده است!”
هر رخدادی را جشن بگیر،
اگر غمگین هستی اندوه خود را جشن بگیر.
سعی کن، یک بار سعی کن و خواهی دید که می توانی!
تو غمگین هستی؟ پس شوری در افکن،
چرا که اندوه بسیار زیباست، مانند گلی خاموش که در نهادت شکوفا شده است.
دست بیفشان و لذت ببر تا ناگهان احساس کنی که اندوه به تدریج ناپدید می شود و فاصله ای بین تو و اندوه به وجود می آید،
اندوه گام به گام فراموش می شود و جشن باقی می ماند.
تو در واقع انرژی موجود در اندوه را دگرگون کرده ای.
این کار یعنی کیمیاگری: تبدیل فلزی پست به فلزی برتر، همچون طلا.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
یک بار فیلسوفی خردمند ادعا کرد تنها مانع عقاب در پرواز سریع و آسان، هواست!!
البته اگر هوایی در کار نباشد و این پرنده ی مغرور در خلاء به پرواز در آید، بلافاصله روی زمین می افتد و دیگر نمی تواند پرواز کند.
همان عنصر اساسی که در برابر پرواز مقاومت ایجاد می کند، عاملی است که پرواز را ممکن می سازد.
مانع اصلی که قایق موتوری باید بر آن غلبه کند، آب مقابل پروانه ی قایق است. با وجود این، اگر به سبب وجود همین مقاومت نبود قایق اصلا حرکت نمی کرد.
همین قانون که می گوید موانع امکان موفقیت را فراهم می آورند، در زندگی بشر هم صادق است.
زندگی فارغ از تمام موانع و مشکلات، تمام احتمالات و توانها را به صفر می رساند. با حذف مشکلات و شکست ها، زندگی تنش خلافه ی خود را از دست می دهد.
- معضل جهل عمومی به آموزش معنا می بخشد.
- مشکل نابسامانی اجتماعی به حکومت معنا می بخشد.
ما همه در زندگی مان دوست داریم از شر مشکلات و اجبارها خلاص شویم. وقتی این وسوسه اوج می گیرد، به یاد جوانی باید افتاد که از پیرمردی تنها پرسید:” سنگین ترین بار زندگی چیست؟” پیرمرد غمگینانه پاسخ داد:” نداشتن باری که با خود حمل کنی!”
فراموش نکنید که بسیاری از افراد برجسته بر مشکلات زندگی شان فائق آمده اند.
به عنوان مثال:
* لویی پاستور که نیمه فلج بود و هر لحظه ممکن بود دچار سکته ی مغزی شود، دمار از روزگار بیماریها در آورد.
* فرانسیس پارکمن، تاریخدان امریکایی، در بخش عمده ی زندگی اش به قدری رنجور بود که نمی توانست بیشتر از پنج دقیقه پشت سر هم کار کند. وضعیت بینایی اش چنان اسفناک بود که جز چند واژه ی بسیار درشت خرچنگ قورباغه نمی توانست بنویسد، اما مدبرانه یک دوره ی عظیم بیست جلدی تاریخ به نگارش در آورد.
* کسی که دچار سوختگی حاد شده بود و پزشکان گفته بودند هرگز نمی تواند راه برود، گلن کانینگهام شد که در سال ۱۹۳۴ رکورد دو هزار و پانصد متر دنیا را به نام خود ثبت کرد.
*کسی که او را کند ذهن و عقب افتاده می نامیدند و به او لقب بی سواد می دادند، آلبرت انیشتین شد.
به خاطر بسپاریم حضور سختی ها و مشکلات در زندگی، تقربی است به درگاه خداوند، اما اگر همراه با صبر و آرامش باشد!
“آلبرت انیشتین” هم مجال را در دشواریها دانسته و می گوید: مجال در دل دشواریها نهفته است.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
انسانها عموما موجودات کنجکاوی هستند و دانستن افکار یا رازهای پنهان، آنها را به وجد می آورد. موضوع وقتی جالبتر می شود که آنها بتوانند ذهن دوست یا همسرشان را بخوانند.
شاید با خواندن تیتر مطلب، پیش خودتان فکر کردید که: « امروز میرم خونه و فکر داداشم رو می خونم تا ببینم چرا این چند روز اخلاقش عوض شده »
ولی عجله نکنید، این کار به آن سادگی هم که تصور می کنید نیست.
یکی از روشهای موثر ذهن خوانی، درک زبان بدن است.
در واقع افراد در حین حرف زدن، به صورت ناخودآگاه قسمتی از بدنشان را تکان می دهند و این حرکات نشان دهنده تفکرات و احساسات درونی فرد نسبت به موضوع جاری دانست.
برای مثال وقتی از افراد راجع به شماره تلفن شان در ۱۰ سال پیش سوال کنید، آنها سعی می کنند از حافظه شان برای به خاطر آوردن آن کمک بگیرند و وقتی از آنها راجع به آرزویشان می پرسید آنها سعی می کنند تا تصویری را در ذهنشان بسازند.
محققان بر این باورند که افکاری همچون امثال بالا، واکنش فیزیکی چشم را به دنبال دارند، که شما با تشخیص آنها می توانید تقریبا حدس بزنید که فرد به چه چیزی فکر می کند.
قبل از خواندن این ۷ واکنش، لازم است به ۲ نکته مهم توجه کنید :
شروع کردن یکراه جدید سخت است اما نه بهسختی تحمل شرایط نامناسب و یا ماندن درگذشته.
دلیل رنج بردن ما در تمام عرصههای زندگی مقاومت در برابر تغییرات اجتنابناپذیری است که برایمان اتفاق میافتد.
زندگی یعنی تغییر، لازمه زندهبودن تغییر است.
️ ️
اما گاهی پذیرفتن این تغییر سخت است.
دارم امروزتان، ممکن است همین فردا به داشتم تبدیل شود. واقعاً قابل پیشبینی نیست. همهچیز خودبهخود در حال تغییر است. افراد و شرایط به زندگی شما میآیند و میروند، زندگی منتظر کسی نمیماند و ثانیه به ثانیه بین آرامش و آشفتگی در نوسان است. و این اتفاقی است که هرروز برای مردم میافتد حتی همین حالا هم برای کسی این تغییر در جریان است.
گاهی یکلحظه مسیر زندگی ما را عوض میکند. یک تصمیم بهظاهر بیاهمیت ممکن است کل زندگی ما را تغییر دهد درست مثل برخورد شهابسنگ به زمین، همه زندگی حول اتفاقاتی غیرقابلپیشبینی میچرخد و هرلحظه ممکن است همهچیز تغییر کند. و این اتفاقات همواره در جریاناند.
بههرحال تنها چیزی که میتوانید از آن مطمئن باشید این است که شرایطی که دارید تغییر خواهد کرد. و من بهجای مقاومت نسبت به تغییر و رنج کشیدن مثل دیگران یاد گرفتهام که خودم را تطبیق بدهم. یاد گرفتهام که انعطافپذیر باشم و در تغییراتی که اتفاق میافتد دنبال زیباییهای زندگی بگردم، حتی زمانی که این اتفاقات چیزی نیست که من میخواهم.
زندگی همه ما را تغییر میدهد حتی آنها که مقاومت میکنند.
ادامه مطلب ...
در بسیاری از بیماریها، تصویرسازی ذهنی میتواند مشکلات احساسی زمینهای را آشکار کند و به بدن اجازه شفا بدهد. این عشق و حمایت اغلب میتواند معجزاتی را در جسم پدید آورد. معجزاتی که بارها در درمان بیماریهای لاعلاج به ثبت رسیده است. ️
1- چند دقیقه خود را آرمیده (ریلکس) کنید. مطالعات نشان میدهد که تصویرسازی ذهنی بهترین تأثیر را زمانی دارد که همراه با یک تکنیک آرمیدگی همراه شود.
2- لباس خود را راحت کنید، کفشهای خود را در بیاورید، دراز بکشید یا بر یک صندلی راحت بنشینید و اگر مایل هستید نور را کم کنید. چشمانتان را ببندید و چند نفس عمیق بکشید. تصور کنید که از یک پلکان پایین میروید. با هر گام، به این احساس توجه کنید که بیشتر و بیشتر آرمیده میشوید.
(اگر ترس از پایین رفتن پلکان دارید، میتوانید از 100 به سمت یک بشمارید و یا از پلکانی به سمت نور بالا بروید)
3- زمانی که کاملا آرمیده شدید، یک منظره دلخواه را مجسم کنید. این منظره میتواند یک ساحل باشد. دامنه یک کوه یا یک لحظه لذتبخش خاص با دوستان یا خانواده. هر زمان به تمرین تصویرسازی خود میپردازید به این منظره وارد شوید.
4- زمانی که در منظره مطلوب خود احساس راحتی کردید، تدریجاً ذهن خود را به مشکلی که میخواهید حل شود معطوف کنید.
5- اگر تصویرهای متعددی به ذهن آمد، یکی از آنها را انتخاب کنید تا در جلسه جاری روی آن کار کنید. اجازه دهید این تصویر ذهنی زندهتر و واضحتر شود. اگر وضوح تصویر کم و زیاد میشود، نگران نشوید.
6- اگر هیچ تصویری به ذهن نیامد، سعی کنید به یک حس دیگر معطوف شوید. مثلاً صدای رودخانه یا بوی گلهای وحشی در چمنزار.
7- اگر روشهای بالا کارساز نشد، به این فکر کنید که در حال حاضر چه احساسی دارید. عصبانی؟ خسته؟ رنگ این عصبانیت چیست؟ چه تصویرهایی را برمیانگیزد؟ از حسها برای شکل دادن به تصاویر ذهنی استفاده کنید.
8- هر زمان چنین میکنید، مجسم کنید که مشکل شما در انتهای جلسه کاملاً بهبود مییابد. این کار، طرح اولیه شفا را در درون ایجاد میکند که بدنتان در شفای خود از آن پیروی میکند.
9- در پایان جلسه، چند نفس عمیق دیگر بکشید و خود را در حال بالا رفتن از پلکان خیالی مجسم کنید، در حالی که تدریجاً به محیط خود آگاه میشوید. چشمانتان را باز کنید، بدنتان را کش و قوس دهید، لبخند بزنید و روز خود را ادامه دهید.
(برعکس کاری که اول انجام دادید.. اگر شمارش کردید حالا برعکس از 1 به بالا بشمارید و اگر قبلا به سمت نور بالا رفته بودید، حالا پایین برگردید)
در آغاز، این تمرین تصویرسازی ذهنی را برای 15 تا 20 دقیقه حداقل یک بار در روز انجام دهید. با کسب مهارت بیشتر، احتمالاً خواهید توانست فقط هر بار برای چند دقیقه و چندین بار در روز انجام دهید و همان فواید را برای شما داشته باشد.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
بسیاری از ما میدانیم که باید چه کاری بکنیم تا به موفقیت مورد نظرمان دست یابیم. اما تعلل و تنبلی معمولاً جلوی ما را میگیرد.
دو راه برای نجات از تنبلی وجود دارد :
اول:
منتظر یک معجزه باشید. بالاخره یک روزی اتفاقی رخ میدهد و چیزی یا کسی باعث میشود که شما به موفقیت برسید. شرایط الان طوری است که فعلاً نمیشود کاری انجام داد...
بالاخره یک اتفاقی رخ خواهد داد (اگر هم نداد خب بازهم منتظر میمانم...)
دوم:
پنج گام زیر را انجام دهید تا به موفقیت برسید...
1. کمبودها را کنار بگذارید (و فرض کنید هیچ کمبودی ندارید)
2. هدفتان را به شکل جملهای مثبت بنویسید (مثلاً: من امروز فلان محصول را می فروشم)
3. از خودتان بپرسید که آیا میتوانم امروز این کار را انجام دهم؟
اگر جواب مثبت است، خب همین الان اقدام کنید و اگر منفی است به مرحله چهار بروید
4. از خود بپرسید برای پاسخ به سوال 2 اول باید چه کار کنم؟ (گامهای اجرایی را بنویسید)
5. سوالات مراحل 3 و 4 را برای تمام گامها و اقدامات تکرار کنید.
توجه داشته باشیم:
« اقدام ، درمان ترس و تنبلی عامل ترس است»
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
هر گاه چنین افکار نادرستی به ذهن شما خطور کرد
اندکی تأمل کنید .
چشمانتان را ببندید .
یک نفس عمیق بکشید
چشمانتان را به سمت بالا حرکت دهید
و در ذهنتان ...
هر طور که مایلید آن فکر را خنده دار کنید ️
مثلا اگر مربوط به شخص است، او را به خنده دار ترین شکل ممکن تصور کنید ️
راه دیگر اینکه
فضای بالای سر خود را مجسم کنید که مانند یک سیاه چاله فضایی است
و آن فکر را با تمام متعلقاتش داخل یک توپ یا حباب کنید️
و پرتش کنید برود تو سیاه چال فضایی ...
و نابود شدنش را با لذت تماشا کنید!
با این کار آن عامل استرس را
در نطفه خفه خواهید کرد .
این روش راه حل خوبی برای پیشگیری از هر گونه افکار منفی است.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁبهای ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺮﺧﯽ ﺗﺒﺨﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ، ﺑﻌﻀﯽ ﺟﺬﺏ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎیت ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ. ️️
ﭼه ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ؟
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯿﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﺤﺼﻮﻻﺗﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺁبهاﯼ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﯾﮏ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﺑﺴﺎﺯﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺁبها ﺭﺍ ﺑﺴﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﯿﺪ.
ﮐﺎﻧﺎﻝ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮐﺎﻧﺎﻝ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﺷﺪﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﻓﮑﺮ ، ﯾﮏ ﻫﺪﻑ ﮐﺎﻣﻼً ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺷﺪﻩ.
ﯾﮏ ﻓﮑﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﯾﮏ ﺑﺬﺭ.
ﺍﯾﻦ ﺑﺬﺭ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺁﺑﯿﺎﺭﯼ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﺭﺷﺪ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺛﻤﺮ ﻧﺸﯿﻨﺪ.
ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﮔﯿﺎه تان ( ﻫﺪﻓﺘﺎﻥ ) ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺖ ، ﺍﺯ ﮐﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﻤﺎﺳﺖ.
ﻗﺪﺭﺕ ﻓﮑﺮﺗﺎﻥ ﻫﺮﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ.
ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺠﺎﯼ ﭘﺮﺳﻪ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﻣﻮﻫﻮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،
ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺭﺍ ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﻫﺪﻑ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﯿﺎﻧﺪﯾﺸﯿﺪ.
ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ «ﻫﺮ ﺭﻭﺯ»
ﺍﺻﻞ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺩﺭ ﻓﯿﺰﯾﮏ، ﭘﺎﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﻼﺡ ﺑﺸﺮ ﺷﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﯿﺰﺭ است. یک اصل در همه جا همان اصل است.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
مردم به طور طبیعی به نتایج منفی فکر می کنند، نه مثبت. اغلب نتایج منفی نصیب افراد بدبین می شود. از طرف دیگر، برای مردم مثبت اندیش، اتفاقات خوب پی درپی رخ می دهد. این درست مانند زمانی است که یک اتومبیل قرمز می خرید و پس از آن همه اتومبیل های قرمز اطراف خود را می بینید. دیدن اتومبیل های قرمز برای شما معنی دار می شود. شما به اتومبیل زیبا و جدید خود افتخار می کنید و بسیار هیجان زده هستید، درنتیجه زیاد به آن فکر می کنید. وقتی اتومبیل قرمز نقطه اصلی تمرکز شما باشد، اتومبیل های قرمز همه جا در اطرافتان ظاهر می شوند.
پیام این است که «بر هر چیزی تمرکز کنید، مقدار بیشتری از آن را به دست می آورید.» اگر موضوعات خوشایند را تجسم کنید، اتفاق خواهند افتاد. البته همین موضوع درمورد موارد ناخوشایند نیز صدق می کند. بازیکن گلفی که مدام نگران پرتاب توپ به درون دریاچه است، همیشه آن را به درون آب می اندازد. اگر نگرش شما مسیرتان را مشخص کند، پس خوب است که افکار خود را به مسیر مثبتی هدایت کنید. این سه گام را انجام دهید:
۱. به آن فکر کنید
به خودتان قول دهید که فعالانه به مطالب مثبت و فقط به نتایج مثبت فکر کنید. در اجرای این برنامه کاملا جدی باشید و آن را مانند قراردادی با خودتان درنظر بگیرید. هدف شما: کنترل فعالانه فرایند تفکرتان است.
۲. آن را ببینید
خروجی های مطلوب خود را مجسم کنید. آن ها را به طور شفاف و با جزئیات کامل ببینید.
۳. آن را انجام دهید
برای دست یابی به خروجی های مطلوب، اقدامات مثبت انجام دهید. پافشاری کنید. برای اثرگذاری بر مواردی که در توان شماست، به سختی کار کنید. وقتی کارها به خوبی پیش می روند جشن بگیرید. اقدامات خود را به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه برنامه ریزی کنید.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.
برخورداری از موهبت زندگی سالم، احتیاج به مهارتهایی دارد که یادگیری این مهارتها و کسب آگاهی درباره آنها همواره در جریان است. تنظیم هیجانات، بهبود روابط با اطرافیان و اینکه چگونه هوش هیجانی خود را افزایش دهیم و... بسیاری از این مهارتها را زندگی خود، به ما می آموزد و برخی از آنها را نیز ، می توانیم پیش از آنکه از زندگی بیاموزیم به شکل تئوری در آگاهی خود ثبت کنیم
خودآگاهی
خودآگاهی ، توانایی شناخت و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته ها ، ترس و انزجار است. رشد خودآگاهی به فرد کمک می کند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این معمولا پیش شرط ضروری روابط اجتماعی و روابط بین فردی مؤثر و همدلانه است.
همدلی
همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد درک کند. همدلی به فرد کمک می کند تا بتوانند انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنها متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام گذارد. همدلی روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجار رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده ، نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.
ادامه مطلب ...
تقریباً برای هر فردی تجربه کلافه شدن بر اثر سر و صدا، گرما یا رطوبت و شرجی هوا پیش آمده است. از سویی دیگر گاهی اتفاق افتاده که با ورود به فضا یا مکانی بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشد احساس دلهره و اضطراب کند. در روانشناسی محیط مورد نخست با عنوان استرس زاهای محیطی شناخته می شود، عوامل استرس زای محیطی، عواملی هستند که معمولا به علت تهدیدآمیز بودن «ایجاد واکنش عاطفی منفی می کنند.» شدت این واکنش در افراد مختلف متفاوت است. ادراک محیط نقش زیادی در ایجاد احساس استرس دارد. بخشی از عوامل موثر بر ادراک شخصی است مانند تجارب، ژنتیک و ... جدا از عوامل شخصی که بر نحوه ادراک فرد از محیط به عنوان فضایی استرس زا نقش دارد، برخی عوامل ادراکی هستند که ممکن است افراد را درباره محیط اطراف دچار اضطراب کنند.
تعریف شخصیت چیست؟
شخصیت یعنی مجموعهای از رفتار و شیوههای تفکر و هیجانی شخص در زندگی روزمره که با ویژگی های بی همتا بودن، ثبات(پایداری) و قابلیت پیش بینی مشخص میشود. از این تعریف این نکات قابل استنباط است:
بی همتایی و تفاوت:
شخصیت یک فرد بیهمتاست و با وجود بعضی مشابهتها، دو شخصیت یکسان و همسان وجود ندارد.
ثبات داشتن و پایداری:
اگر چه افراد در شرایط و محیط های گوناگون، ظاهرا رفتارهای متضاد و مختلفی دارند، ولی در طول زمان (مثلا چندین دهه) رفتار و همچنین شیوه تفکر آن ها دارای یک ثبات نسبتا دائمی است.
قابلیت پیش بینی:
با توجه و مطالعه رفتار و نوع تفکر اشخاص میتوان سبک رفتاری و تفکری آنها را با احتمال زیاد پیش بینی کرد. قابلیت پیش بینی رفتار با "ثبات در رفتار" رابطه متقابل دارد.
در ادامه مطلب به بررسی اختلالات شخصیتی می پردازیم...تکنیک اول: ️
یک روش ساده از روبرو شدن با نیمه ی تاریکی ( و برگرفته از متدهای درمانگرانِ کار با نیمه ی تاریکی نظیر دبی فورد است ) نوشتن ِ صفات ناپسندِ خودمان بر روی صفحه ای تخیلی ( یا اگر از تجسم خوبی برخوردار نیستیم بر کاغذی واقعی ) به همراه تشکر و قدردانی کردن از این صفات و تجربه هایی که ما را به این که هستیم مبدل کرده اند، است.
سپس سوزاندن ِ آن کاغذ با آتش و تبدیل ِ این صفات به انرژی برتر و شکرگزاری از خداوند برای اینکه با نیروهای معنویش ما را به تجاربی زیباتر و شادتر رهنمون میکند، کاریست که ما را با نیمه ی تاریک ِ وجودمان روبرو میکند و از بندهایی که به پای خود نهادیم رهایمان میسازد.
1- عواطف آسیب دیده و ترس را که باعث بوجود آمدن عصبانیت می شوند بشناسید.
به خاطر داشته باشید که عصبانیت باعث ترس نوعی حس ناامیدی می شود ، برخی از روش ها یا اهداف مهم مورد حمله قرار می گیرند و شما احساس می کنید کنترل خود را بر اوضاع از دست می دهید . شاید دوست نداشته باشید به احساسات آسیب دیده و ترس خود اعترافات کنید زیرا فکر می کنید این اعتراف نشانه ضعف شماست . ولی این احساسات به شما کمک خواهند کرد ارزش ها و اهدافی را بشناسید که مورد حمله و تهدید قرار گرفته اند .
هنگامی که احساس ترس و آسیب می کنید چه تصاویر ، افکار یا مسائلی با آنها همراهی می کند یا آنها را بوجود می آورد ؟ آگاه باشید که در چه موقعیت هایی کنترل خود را از دست می دهید و عصبانی می شوید. وقتی فهمیدید که چه چیز منجر به عصبانیت شما می شود درصدد جلوگیری از ایجاد چنین موقعیت هایی برآیید یا این که یاد بگیرید چطور با این شرایط کنار بیایید تا موقعیت شما در خانواده ، جامعه و محیط کار خدشه دار نشود .
2- احساس همدردی و درک خود را بیشتر کنید .
اگر تصمیم گرفته اید عصبانیت خود را نسبت به افراد کاهش دهید اولین قدم، تلاش برای دیدن موقعیت از زاویه دید آنهاست . بطور معمول راه تحت کنترل قرار دادن عصبانیت ، درک وضعیت، زاویه دید و دلیل اعتقادات و رفتارهای دیگر افراد است .
ادامه مطلب ...
اینها سؤالاتی است که هر بار که عصبانی میشویم، برایمان مطرح میشوند. ما باید با اطرافیان خود ارتباط بر قرار کنیم. برای ایجاد ارتباط، باید تفاهم و درک متقابل ایجاد نماییم. دشمنِ برقراری تفاهم و ارتباط، عصبانیت است. با عصبانیت به هیچ تفاهم و ارتباطی دست نخواهیم یافت. اما چرا اصلاً عصبانی میشویم؟
عصبانیت احساس قوی نارضایتی است. وقتی از چیزی خوشمان نمیآید، عصبانی میشویم. خشم نشان دادن نارضایتی است. این احساسْ تولید انرژی میکند، و این انرژی ما را وامیدارد تا کاری انجام دهیم. نتیجۀ این کار ممکن است مثبت یا منفی باشد.